مرجان فاطمی | درست است که سالهای اخیر، در فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی، تابوی شنیدن صدای خوانندههای پیش از انقلابی (لسآنجلسی) شکسته شده و بعضا شاهد بازسازی چهرههایشان هم بودهایم اما از وقتی به یاد داریم صحبت از این خوانندهها در رسانهها با ممنوعیتهایی روبهرو بوده است. حتی همین سالهای اخیر هم برای میزان استفاده از صدا و چگونگی نمایش تصویرشان توسط ساترا قوانینی شکل گرفته است. حالا پس از این همه سال محافظهکاری و اعمال قانون، بالاخره علی ضیا آستین بالا زد، مقابل شهرام شبپره، خواننده محبوب پاپ ایرانی نشست، با او گفتوگو کرد و به قول عادل فردوسیپور «همه دیدند و اتفاقی هم نیفتاد.» فارغ از اینکه مصاحبه چه سمتوسویی داشت و چه حرفهایی در آن ردوبدل شد، انجام این مصاحبه و انتشار گسترده آن، اتفاق بسیار مهمی بود. حتی اگر به قول برخی مخاطبان فرض را بر این بگیریم که برای انجام این مصاحبه، پای مجوز یا تاییدی ضمنی هم در میان بوده باشد، باز هم نمیتوان از اهمیت آن چشم پوشید.

1) سالیان سال است که اکثر ایرانیها با قطعات موسیقی این خوانندههای پیش از انقلاب خو گرفتهاند، به وقت غم و شادی به موسیقیشان گوش میدهند و صدای آنها یک جورهایی با وجوه مختلف زندگی و همچنین خاطرات نوستالژیک نوجوانی و جوانیشان گره خورده است. تا جایی که مسئولان هم بالاخره پذیرفتهاند ممانعت از آمدن نام آنها یا پخش آثارشان اجتنابناپذیر است و چند سال اخیر سختگیریها را در قبال انتشار آثارشان کمتر کردهاند. این اواخر در انواع و اقسام فیلمها و سریالها از «فسیل» و «نهنگ عنبر» و «پوست شیر» و «تاسیان» گرفته تا حتی «معمای شاه» و … صدایشان را شنیدهایم و حتی تصویری بازسازی شده آنها را هم دیدهایم. بارها در برنامه «ممیزی» با آهنگهایشان شوخی شده و حتی در یکی از قسمتهای برنامه «اکنون» صحبتی درباره اهمیتشان به میان آمده است. سهراب پورناظری از اینکه شهرام شبپره استاد موسیقی شیشوهشت است حرف زده و سروش صحت گفته است: «کیه که باهاش خاطره نداشته باشه؟ یه مواقعی ما دیوانه میشویم و فقط محتاجیم به شیشوهشت شهرام.» با این اوصاف اما کماکان شهرام شبپره، و داریوش و ابی و … اسامی پشت پردهاند و سیاست ساترا درباره صدایشان چنین است: «پخش یک بخش کوتاه از موسیقی غیرمجاز داخل قسمتهای سریالهای شبکه نمایش خانگی، اشکالی ندارد ولی در تیتراژ سریالها نباید از ترانه خوانندههای غیرمجاز استفاده کرد.» در ادامه همین سیاست هم هفته گذشته اجرای امیرحسین رستمی در «کارناوال» به خاطر نمایش عروسکهایی شبیه به شهرام شبپره و اندی و سیاوش قمیشی ممیزی شده و فقط بخش کوتاهی از آن اجازه نشر پیدا کرده است.

2) در دوره جنگ تحمیلی دوازده روزه، مدیران تلویزیون و برخی رسانههای وابسته برای نمایش همدلی مردم از هیچ اقدامی فروگذار نکردند و حتی تا پخش صدا و تصویر این خوانندههای به اصطلاح لسآنجلسی هم پیش رفتند. در تلویزیون، مجری یک برنامه پیام معین را خواند و بعد هم قطعهای را با صدای او روی آنتن فرستاد. از سوی دیگر بسیاری از رسانههای دولتی، ویدئوی همدلی شهرام شبپره را با مردم پوشش دادند و از اینکه شبپره بهدور از هر سیاستی، صرفا درباره کنار هم ماندن و کمک رساندن و توجه کردن به هموطنان صحبت کرده بود، گفتههایش را تمجید کردند.

3) در شرایط فعلی و کاهش نسبی برخی سختگیریها، نشان دادن روی خوش به این خوانندههای دور از وطنِ همدل، شاید چندان عجیب به نظر نرسد اما گویا همه منتظر بودند بالاخره یک نفر آستین بالا بزند و اولین قدم را بردارد تا اینکه بالاخره این امتیاز نصیب علی ضیا شد. علی ضیا که روزگاری یکی از مهمترین مجریان تلویزیون به حساب میآمد، از جمله شخصیتهایی است که بعد از خداحافظی با رسانه ملی، با برنامه یوتیوبی «باضیا» توانست بار دیگر در مرکز توجهها قرار بگیرد. انتخابهای هوشمندانه، مصاحبههای متفاوتش با چهرههایی که هرکدام به نحوی حرفهای خوبی برای گفتن دارند و فضای شاد و پرهیجان برنامههایش باعث شده در همین مدت طرفدارهای خودش را پیدا کند.

4) مصاحبه علی ضیا با شهرام شبپره در برنامه یوتیوبی «با ضیا» در بیستوچهار ساعت گذشته مثل بمب در فضای رسانهای کشور صدا کرده است. شاید هیچکس فکرش را هم نمیکرد، علی ضیا یک روز رودرروی فردی بنشیند که روزگاری مجوز آوردن نامش هم وجود نداشت. به سؤالها و جوابهای ردوبدل شده در مصاحبه، مرور خاطرات و اختلافهایش با خوانندهها و سرمایهگذارها و همچنین روابطش با سایر خوانندهها و وضع زندگیاش کاری نداریم، در تمام این گفتوگو دلتنگی شهرام برای ایران و اشک ریختنش مقابل دوربین و همچنین اوضاع بد زندگی در لسآنجلس و وجود ناامنی در آمریکا بیشتر از همه به چشم آمد و مخاطبان را تحتتاثیر قرار داد. شبپره با بغض از دلتنگی و نارفیقیها گله کرد و در پاسخ به این سوال ضیا که بزرگترین ترستان چیست؟ گفت: «قبل از پروازم نتوانم ایران را ببینم. دلم میخواهد یکبار هم که شده قبل از اینکه از این دنیا بروم، ایران را ببینم.»

5) همانطور که انتظار میرفت، واکنشها به این مصاحبه بیش از اندازه بالاست. بخشهای مهم آن مدام در شبکههای اجتماعی و حتی سایتهای خبری دست به دست میشود و همه به نوعی از تماشای آن استقبال میکنند. در کنار این شور و شعف، سوالات و فرضیههایی هم مدام مطرح میشود؛ مسائلی از این دست که «ضیا لابد برای این مصاحبه اجازه داشته است و بدون هماهنگی دست به چنین کاری نمیزده است.» یا «احتمالا ممنوعیت این خوانندهها برطرف شده که ضیا انقدر راحت مصاحبه کرده.» یا «این گفتوگوها شاید قرار است مقدمهای برای بازگشت این خوانندهها باشد.» و … حتی اگر فرض بگیریم همه اینها درست باشد، باز هم این اقدام علی ضیا بسیار هوشمندانه بوده و حتی میتوان آن را مصداق بارز «در بهترین زمان در بهترین مکان ممکن بودن» دانست.