بهزاد وفاخواه | کمدی «خانه خراب» ساختهی نصرتالله کریمی در سینمای قبل از انقلاب ایران نظیر زیادی ندارد. در سینمای بعد از انقلاب هم. اما به دلایلی دیگر. نه شبیه کمدیهایی است که بعد از انقلاب ساخته میشد و نه اصلا شباهتی به کمدیهایی دارد که قبل از انقلاب در سینمای ایران میساختند. در عوض مشابهتهایی میتوان بین آن با کمدیهای سبک دهه شصت سینمای ایتالیا مثلا از آن نوع که ماریو مونیچلی یا ویتوریو دسیکا میساختند پیدا کرد. و خب نصرتالله کریمی هم در ایتالیا سالها زندگی کرده بود.
کاراکتر مرکزی فیلم «خانه خراب» یک مرد ادارهجاتی شهری میانسال است. در سینمای فارسی که معمولا کاراکترهای اصلی آن از بین جاهلها و روسپیها و کلاه مخملیها بودند و در دهه چهل جوانهای پایینشهری عاشق دخترهای طبقه اعیان میشدند که پدرهای پولدار فرنگیمآب داشتند و در دهه پنجاه به تاسی از موفقیت «قیصر» جوانان ستیزهجو یکی پس از دیگری انتقام میگرفتند و چاقو میخوردند، یک مرد کراواتزده محافظهکار طبقه متوسطی نیمچه اعیان تقریباً نادیدهگرفتهشدهترین قشر ممکن در آن سینما بود.
شاید به همین دلیل بود که سینمای کمدی نصرتالله کریمی نه دنبالهرویی داشت و نه موجی برانگیخت و نه در زمان خودش چندان که باید و شاید دیده شد. تنها کاراکتری که شاید بتوان اندکی شباهت بین آن و «نوروز خان» فیلم خانهخراب یافت، کاراکتر آقای هالوی مهرجویی (با بازی نصیریان) است اما با این تفاوت عمده که هالو گرچه از شهرستانی دور میآمد اما عملا روستایی و بیگانه با مناسبات شهر بود، چه برسد به طبقه متوسط آن. عامل خندهآفرینی در آن فیلم دور بودن و گیج و گول بودن آن شخصیت، و هالو بودنش است. اما در «خانه خراب» آدمی میبینیم که از دل مناسبات رسمی بیرون آمده است. صندوقدار یک کارخانه/شرکت بزرگ است و ریشهای در بورژوازی قجری دارد. بله، تنها مشابه او در سریال «دایی جان ناپلئون» است. او در واقع ترکیبی است از آقاجان همان سریال (که نقشش را نصرتالله کریمی بازی کرده بود) و خانواده اشرافی دایی جان که از دولهها و سلطنهها بودند.
در سینمای بعد از انقلاب کارمندان بازنشسته و آدمهای معمولی طبقه متوسطی زیاد دیده میشدند اما به خاطر ممیزی اجباری، داستانهایی از قبیل «خانه خراب» امکان بازگویی نداشتند. به همین دلایل بود که «خانه خراب» که میتوانیم آن را کمدی خانوادگی و غیرجوانانه بخوانیم در این سینما تبدیل به جریان نشد و این فیلم هم شد یکی از «کمتر دیدهشدهها»ی سینمای ما.
نوروزخان (نصرتالله کریمی) با همسرش (شهلا ریاحی) و پسر و عروس و دخترش نازی (با بازی ژاله سام) در خانه اجدادی قجری خود زندگی میکند. فرزندان و بهخصوص پدر عروسش که معمار است (با بازی مرتضی احمدی) او را وادار میکنند برخلاف خواست خودش این خانه را بفروشد و قطعه زمینی در محلات جدید و در حال ساخت شهر بخرد و آپارتمانی مدرن و به قول شخصیتهای فیلم «آمریکایی» بسازد. اما برای تامین هزینههای ساخت این خانه که خیلی بیشتر از برآورد اولیه معمار خرج بالا آورده به افلاس میافتد. فریدون (با بازی شهیار قنبری)، نامزد نازی، که پسر رییس کارخانه است برای کمک به این خانواده انگشتر برلیان مادرش را میدزدد که باعث رانده شدن او از خانه والدینش و اخراج نوروز خان از شرکت میشود. نوروزخان حالا قرض بالا آورده و به هر دری میزند تا هزینه تمام کردن ساختمان را تامین کند و از دست طلبکارها فراری است. مرد حقوقبگیر در بد مخمصهای افتاده!
«خانه خراب» از حیث ساخت هم با سینمای فارسی دوران خود تنافر دارد. فیلم جاهطلبی زیادی ندارد، نیامده که شاهکاری باشد و کمدی عمیق یا اثر وزینی باشد، اما مشخص است که سازنده آن، نسبت به دستاندرکاران سینمای فارسی، از پشتوانه فرهنگی بالاتری برخوردار است و خوشذوق است و مبتکر. این ابتکار از همان تیتراژ فیلم مشخص میشود. دوربین در اتاقها و بالاخانه و حوضخانه و زیرزمین و حیاط خانهی قدیمی و قاجاری گردش میکند و صدایی مثل نریشن تاریخ خانه و گذشتههایی که بر آن گذشته و پیشینه سازندگانش که اجداد صاحب فعلی آن هستند را روایت میکند. همزمان اسامی عوامل ساخت فیلم هم یکی یکی روی تصویر نقش میبندد. با گذشت زمان میفهمیم که این صدا، نریشن نیست، بلکه نوروز خان است که برای مشتری که درواقع پدر عروسش است دارد خانه اجدادی را معرفی میکند. خانهای به معنی واقعی کلمه سنتی. تیتراژی متفاوت و به کل متمایز از سینمای تجاری دورانش.
نوروز خان آدمی است که هنوز به دنیای قدیم تعلق و دلبستگی دارد. خانهای که در آن زندگی میکنند را از ته دل دوست دارد و موقع فروش آن از اجدادش حسابی شرمنده است. وقتی معمار برای هرکس رویایی از خانهی آیندهشان ترسیم میکند رویای او این است که حالا که به جای حوضخانه باید در بالاخانه اقامت کند، در آن اتاقی که در طبقه بالا و رو به دماوند برایش میسازند با سازش خلوت کند و تاری بزند و مثنوی زمزمه کند و حوضی هم در آن اتاق پنت هاوس گونه برایش ساخته باشند. رویای دخترش اما حمام کردن در وانی است که در اتاق انفرادی خودش کار گذاشتهاند. پسرش آرزومند است ماشین ژیانش را در حیاط خانه پارک کند و زنش یک آشپزخانه بزرگ را تخیل میکند. زن و بچهاش برای این خانه سبک قدیمی ایرونی ارزشی قائل نیستند و میخواهند به جریان روز بپیوندند. عروسش که حتی این سبک از زندگی را مسخره میکند.
زمانه هم زمانهای است که محلات مرفه تهران کمکم دارد به شمیران منتقل میشود و تپه ماهورهای غیرمسکونی تا چند وقت دیگر به محلات گران تبدیل میشوند. از این نظر «خانه خراب» خیلی زودتر از سریال محبوب دهه هفتادی «پدرسالار» و «مادر» علی حاتمی سراغ مسالهی کوبیدن خانههای قدیمی و سودای آپارتماننشین شدن جوانهای خانواده رفته است. خانهی قدیمی اینجا نه در دوران ثبات «دایی جان ناپلئون» قرار دارد و نه مثل «گوزنها» بیغولهای ویران است. فیلم اما در نهایت نگاهی محافظهکارانه دارد و در عین حال به رسمیت شناختن نو شدن زمانه، اما به دغدغههای نوروز خان وفادار است و او درنهایت به همین خانه قدیمی برمیگردد گرچه محبور میشود خانهای را که ۳۰۰ هزار تومان فروخته به ۴۰۰ هزار تومان دوباره بخرد. اما به دنیای آرامش خانه قدیمی برمیگردد. هرچند نوروز خان خبر ندارد زمینی که در محلههای شمالی و آن موقع بیرون شهر خریده بود و محبور شد حراج کند، در تهران امروز چه قیمتی پیدا کرده است!
کاناپه: قسمت بیستوچهار | فیلم: خانه خراب | کارگردان: نصرتالله کریمی| نویسنده: نصرتالله کریمی |تهیهکننده: علی عباسی | بازیگران: نصرتالله کریمی، مرتضی احمدی، شهلا ریاحی، ژاله سام، جمیله شیخی، شهریار قنبری و… | موسیقی: واروژان |آی ام دی بی 7.1 :از 10