رسول ملاقلیپور یکی از فیلمسازان برخاسته از دهه 60 است. فیلمسازی که به مانند همکیشانش خواستگاهش حوزه هنری بود و با ساخت فیلمهای دفاع مقدس کارش را در این عرصه شروع کرد. او تا دهه هفتاد، از حضور بازیگرانی که معمولا در کارهای حوزه هنری بازی میکردند استفاده میکرد و آرام آرام از دهه هفتاد بازیگران حرفهای و شناخته شده وارد کارهایش شدند. «پناهنده» با حضور احمد نجفی و عبدالرضا اکبری از جمله کارهای اولیه او بودند که با بازی بازیگران حرفهای و شناخته شده ساخته شد. او در همان فیلم تواناییهایش را در گرفتن بازی از بازیگران و خلق کاراکترهای جذاب به رخ کشید. آرام آرام پای بازیگران و ستارههای سینما به کارهای ملاقلی پور باز شد. ازآنجاییکه او تبحر منحصر بفردی در خلق کاراکترهای جذاب و عاصی داشت ، بازیگران فرصت این را پیدا میکردند که با حضور در کارهای او خودشان را به چالش بکشند. آنها وارد معرکهای میشدند که باید خوشان را کامل به دست خالق کاراکتر و کاراگردان که هر دو یک نفر بودند میسپاردند تا بتوانند به نتیجه مطلوب برسند. در اکثر مواقع هم این اعتماد به فرمانده جواب میداد و نتیجه عالی حاصل میشد.
مسعود کرامتی | وحید | سفر به چزابه | 1374
مسعود کرامتی در «سفر به چزابه» در واقع نقش رسول ملاقلیپور را بازی میکند. یک کارگردان سینمای دفاع مقدس که در حال ساخت فیلمی درباره «چزابه» است. کرامتی با اتکا به همکاریهای قبلیاش با ملاقلیپور، کاملا به روحیات و خلق وخوی او آشناست و همین عامل موجب میشود تا او به درستی هرآنچه که کارگردان برای خلق کاراکتر وحید در سر دارد را جلوی دوربین ارائه دهد. از همین رو آشفتگی و سردگمی وحید باور پذیر از کار درمی آید. کرامتی با تسلط بینظیری روحیات دورنی کاراکترش را عیان میکند و مخاطب را به نحوی با خودش همراه میسازد، که به راحتی سفر ذهنی و معنوی او به «چزابه» را باور میکند.
عاطفه رضوی | مریم قندی | نجات یافتگان | 1374
حدود هشتاد درصداز فیلم «نجات یافتگان» با دوکاراکتر جلو میرود که بیشتر بار داستان روی شخصیت زن قصه با بازی عاطفه رضوی سوار است. او نقش یک امدادگر را دارد که حالا مجبور است یک رزمنده زخمی را از خاک دشمن عبور دهد و به سمت خودیها ببرد. نقش مریم قندی از دوسو بازیگرش را به چالش میکشد. یک بخش به لحاظ فیزیکی است و بخش دیگر از منظر حسی. رضوی در بخش عمدهای از زمان فیلم در حالیکه برانکارد حامل رزمنده مجروح را به دوش میکشد باید دیالوگ بگوید و حسش را منتقل کند. او با تبحر تمام از پس این چالش برمیآید و نقشی ماندگار از خودش به یادگار میگذارد.
جمشید هاشمپور | رحیم | هیوا | 1377
با شروع نیمه دوم دهه هفتاد و افول ساخت فیلمهای اکشن،جمشید هاشمپور آرام آرام جذب سینمای جدی و به اصطلاح سینمای هنری میشود. او اواخر دهه شصت و بعد از ممنوعالکاریش با بازی در فیلمهای مطرحی چون «مادر»، «پرده آخر»، «روز باشکوه» و… تواناییهای خودش را در نقشهای غیر اکشن نشان دادهبود، از همین رو ملاقلی پور برای یکی از خاصترین کاراکترهای فیلم «هیوا» او را انتخاب میکند. اودر این فیلم ایفاگر نقش رحیم میشود. کاراکتری که مخاطب او را در دو مقطع جنگ و بعد از جنگ میبیند. شخصیتی با دو روحیه متفاوت ؛ در زمان جنگ بیکله و ترمز بریده و بعد از جنگ متین و با وقار که دیگر نشانی از آن شور و هیجان در او دیده نمیشود. هاشمپور با ظرافت هرچه تمامتر ابعاد مختلف این کاراکتر را به مخاطب ارائه میدهد.
گلچهره سجادیه | هیوا اکبری | هیوا | 1377
یکی از بازیهای خوب گلچهره سجادیه در هیوا رقم خورده است. همسر یک رزمنده مفقودالاثر که قرار است پا به زندگی تازهای بگذارد، اما پیش از آن میخواهد جسد همسر شهیدش را پیدا کند. در این فیلم مخاطب سجادیه را در دو مقطع زمانی در قامت شخصیت «هیوا» میبیند. یکی دوران جوانی و دیگری دوران کنونی که نزدیک به سن میانسالیست. سجادیه در این دو مقطع در واقعیت و خیال با همسرش روبهرومیشود. او برای بازیاش یک مرز تعیین کرده است. یک سوی مرز هیوا را در تقابل با حمید همسرش میبینیم که یک زن شاداب ، عاشق و بانشاط است و در سوی دیگر مرز هیوا را در تقابل با آدمهای دیگر و خواستگارش میبینیم. زنی جاافتاده ، متین و البته کم حرف که همین کم حرفی به او ابهتی خاص بخشیده است.
نیکی کریمی | ستاره | نسل سوخته | 1378
ملاقلی پور یکسال بعد از ساخت فیلم «هیوا» و درست در دورانی که ساخت فیلمهای معترضانه اجتماعی رونق گرفته بود، به سمت این سینما آمد و فیلم «نسل سوخته» را ساخت. یک فیلم سه اپیزودی که داستانش در سه مقطع زمانی اتفاق میافتد. فیلمی پر معنا و البته پر نیش و کنایه که بازیگر در آن نقش به سزایی در انتقال مفاهیم اثر داشت. بخش عمدهایی از این بار روی دوش نیکی کریمی است. تنها بازیگر زن دو اپیزود اول فیلم که در دو مقطع زمانی و در دوموقعیت مختلف دیده میشود. موقعیت اول زنی است دلبربا که زمینه ساز یک عشق ممنوعه میشود و در اپیزود دوم زنی مستاصل که برای نجات جان بچهاش ناچار به دزدی میشود. نیکی کریمی در هر دو موقعیت مخاطب را به درستی با خود همراه میکند.
فرهاد قائمیان | سلیمان| قارچ سمی | 1381
«قارچ سمی» یکی از کارهای ماندگار و البته تلخ و گزنده رسول ملاقلی پور است. فیلمی درباره شرایط آدمهای جبهه در جامعه بعد از جنگ. «سلیمان» با بازی فرهاد قائمیان، نماینده بازماندههایی از دوران دفاع مقدس است که حالا به خاطر آسیبهای به جا مانده از جنگ در گوشهای از آسایشگاه روزگار سپری میکند. او جانباز اعصاب و روان است که در دوران جنگ برای خودش بروبیایی داشته و حالا تک و تنها در آسایشگاهی رها شده است. سلیمان به خاطر شرایطی که دارد، حرفهای از جنس خودش میزند، او با نگاهش همهچیز را واکاوی و به یکباره مانند آتشفشان برون ریزی میکند، قایمیان با تحلیل کامل این شخصیت شمایی ماندگار از آن خلق کرده است.
گلشیفته فراهانی | سپیده | میم مثل مادر | 1385
درباره فیلم «میم مثل مادر» و معنایی که در پس آن وجود دارد؛ دیدگاهها متفاوت است. با این حال این فیلم به واسطه تمرکز روی عاطفه مادرانه و انتقال درست احساسات توسط گلشیفته فراهانی، جزو آثار ماندگار سینما قرار گرفته است. گلشیفته فراهانی در 23 سالگی موفق شد نقش یک مادر متفاوت را در سینمای ایران بازی کند. سپیده سالها پیش از بارداری، برای کمک به مناطق جنگی رفته و در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفته است. زمانی که در انتظار تولد نوزادش است به او میگویند جنین دچار مشکل تنفسی و معلولیت است. مادر علیرغم تلاشهای همسر برای سقط جنین، نوزادش را به دنیا میآورد. با وجود اینکه خودش به واسطه استشمام گازهای شیمیایی به بیماری دچار شده، با عشق مادرانهاش کاری میکند تا پسرش سعید با وجود معلولیت و بیماری و نبود سایه پدر بالای سرش، به درجات بالایی برسد.
علی شادمان | سعید | میم مثل مادر | 1385
یکی از نقاط قوت «میم مثل مادر»، به نقشآفرینی شخصیت کودک آن برمیگردد. سعید پسربچهای ده ساله است که دچار مشکلات تنفسی و معلولیت است. به سختی راه میرود و بدون کمک دستگاه نمیتواند نفس بکشد. با این حال پسر با استعدادی است، ویولون مینوازد و مهربان است. پدرش را نمیشناسند و تنها دلخوشیاش در زندگی مادرش است و مرد همسایه که گهگاه سراغ او میرود و برایش غذا میبرد تا کنارش بنشیند و با او گپ بزند. علی شادمان یکی از برگهای برنده این فیلم است. با وجود بیتجربگی در عرصه بازیگری، خیلی خوب دیالوگ میگوید، بغض میکند و شادی و اندوهش را به خوبی به نمایش میگذارد. بازی علی شادمان در نقش سعید فیلم «میم مثل مادر» در جشنواره بینالمللی فیلم رشد دیده شد و جایزه بهترین بازیگر کودک به او رسید.