فیلمهای زیادی در سینمای ما هستند که نامشان از اسم یک شهر خارجی وام گرفتهاند. از «حاجیواشتنگن» گرفته تا «تهران لسآنجلس» و «سنپطرزبورگ» و … در برخی فیلمها استفاده از این نام به دلیل رخ دادن ماجرا در این شهرها بوده و در برخی دیگر به دلایلی متفاوت از آنها بهره گرفته شده است.
به گزارش فیلمنیوز، به بهانه اکران فیلم «بخارست» به کارگردانی مسعود اطیابی و انتشار فیلم «سنپطرزبورگ» در پلتفرم فیلمنت، مروری داریم بر فیلمهایی که نامشان از یک شهر خارجی گرفته شده است.
حاجی واشنگتن| علی حاتمی| 1361
اسم فیلم از نام شهری گرفته شده که سال 1306 حاج حسینقلیخان نوری از سوی ناصرالدینشاه با سمت نخستین سفیر ایران در آمریکا به آنجا میرود. فیلم به طور کلی برگرفته از مجموعه اتفاقهایی است که برای او در این سفر افتاده. داستان فیلم در دوره قاجار میگذرد اما علی حاتمی در آن کنایههایی روشن به مفهوم سیاستورزی در ایران میزند. «حاجی واشنگتن» یکی از فیلمهای مهم اما کمتر دیده شده علی حاتمی است. عزتالله انتظامی در نقش حاجی یکی از بهترین بازیهایش را به تصویر میکشد. مهمترین بخش بازی و البته سختترین آن، جایی است که سفیر پی میبرد این لقب فقط تشریفات است و عملا هیچ کارهای نیست.
توکیو بدون توقف| سعید عالمزاده| 1381
انتخاب اسم توکیو به دلیل گذشتن بخشی از داستان در شهرش ژاپنی نیست، بلکه یکی از شخصیتهای فیلم به اسم محسن توکیو عاشق ژاپن است و مدام اسم این شهر را به زبان میآورد. نویسنده بین این عشق و اتفاقهای دیگر داستان پیوند زده و نام «توکیو بدون توقف» را انتخاب کرده بود. «توکیو بدون توقف» کمدی ضعیفی بود که با وجود بازی مهران مدیری، موفقیتی در اکران نداشت و با نقدهای زیادی روبهرو شد. مهران مدیری هم چند سال پیش در برنامه هفت از بازی در این فیلم ابراز پشیمانی کرد.
بدرود بغداد | مهدی نادری | 1388
فیلم با موضوع اشغال کشور عراق توسط آمریکا ساخته شد. داستان فیلم درباره شرایط یک نظامی آمریکایی است که بعد از شکست در مسابقه بوکس یکی از شرطبندها را میکشد و برای فرار از دست مافیا وارد ارتش میشود. فیلم در پی نقد سیاستهای جنگی آمریکاست. اسم قبلیاش «مرا ببخش مادر» بود اما در نهایت نامی بهتر برایش انتخاب شد: «بدرود بغداد». فیلم با الگوی آثار جنگی هالیوودی ساخته شده بود. علاوه بر ساختار، مفهوم انسانی فیلم هم بخش قابل تامل آن به حساب میآمد. این فیلم به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شد.
سنپطرزبورگ| بهروز افخمی| 1388
محور فیلم «سن پطرزبورگ» تلاش دو رقیب برای دست یافتن به یک گنج است. گنجی که در آخر داستان مشخص میشود در سن پطرزبورگ است و برای به دست آوردنش عازم روسیه میشوند! عاریت از اسم دومین شهر بزرگ روســیه پس از مسکو، در راستای مفهوم فیلم «سن پطرزبورگ» بود. فیلم از جمله کمدیهای موفق سینمای ایران بود و هم مخاطبان عام از آن لذت بردند و هم سختپسندها تحسینش کردند. گرچه در بخشهایی خستهکننده میشد اما خط مرکزی قصه و نیز سلسله اتفاقهای کمدی آن به قدری زیاد بود که به حساب نمیآمد. بازی زوج محسن تنابنده و پیمان قاسمخانی در این فیلم بسیار مورد توجه قرار گرفت.
پاریس تا پاریس | محمدحسین لطیفی| 1389
داستان فیلم از جایی شروع میشود که یک دانشجوی رشته پزشکی در فرانسه با شروع جنگ تحمیلی به ایران بازمیگردد. حال بعد از گذشته سالها قصد بازگشت به فرانسه را دارد و اینبار، تنها دخترش یلدا به دلیل فوت مادر همراه اوست. با مرور این خط کلی فیلم «پاریس تا پاریس» پی میبریم که دو سر قصه به فرانسه ربط دارد. فیلم «پاریس تا پاریس» از تولیدات شبکه سحر بود که در فرانسه فیلمبرداری شد ولی به چند دلیل مورد توجه قرار نگرفت. سازندگان میگویند فرصت کافی در اختیار نداشتهاند ولی میشد با همین محدودیتها از شعارهای فیلم کاست.
برلین منفی هفت| رامتین لوافیپور| 1390
«برلین منفی هفت» در نکوهش جنگ ساخته شده. فیلم داستان عاطف است که همراه دختر و پسر بیمارش، از عراق به برلین گریختهاند. عواقب جنگ و حمله آمریکا به عراق آنها را به دنبال جایی برای زنده ماندن میکشد. عاطف در برلین با بهروز آشنا میشود؛ جوان ایرانی عاشق موسیقی که برای درس خواندن در دانشکده موسیقی به برلین آمده و با مشکلات پناهندگی درگیر است. «برلین منفی هفت» پدیده مهاجرت را هم نقد میکند. فضای سرد شهر برلین و روایت داستان در آن سازندگان فیلم را به اسمی با مسما رسانده. «برلین منفی هفت» در روایت دغدغهاش موفق عمل میکند. مخاطبان اما با فضای سرد و ریتم کند فیلم چندان ارتباط برقرار نکردند.
مزار شریف| حسن برزیده| 1393
«مزار شریف» مرکز بلخ در شمال افغانستان و چهارمین شهر بزرگ این کشور پس از شهرهای کابل، هرات و قندهار است. فیلم «مزار شریف» ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران و کشتار دیپلماتهای ایرانی را در 17 مرداد 1377، طبق روایت تنها شاهد ماجرا به تصویر میکشد. کنسولگری ایران در شهر مزار شریف واقع بود و به همین خاطر اسم شهر روی یک فیلم قرار گرفت. همین که این موضوع مهم دستمایه یک اثر سینمایی شد ارزشمند است. فیلم اما آنطور که باید نتوانست حق مطلب را ادا کند و بهرغم برخورداری از چند صحنه نفسگیر مورد توجه مخاطب عام قرار نگرفت. ایراد بزرگ «مزار شریف» کند شدن ریتم آن در لحظات پایانی داستان و اشارههای گل درشت آن است که خب به این شعارها نیاز نداشت.
سلام بمبئی| قربان محمدپور| 1394
داستان «سلام بمبئی» در ایران شروع میشود ولی بعد از چند دقیقه و با پرواز هواپیمای فرودگاه تهران قصه سر از هند در میآورد. فیلم داستان عشق یک دانشجوی ایرانی به دختر هندی است. فیلم «سلام بمبئی» منطبق با فیلمهای بالیوودی ساخته شده بود و استانداردهای همین فیلمها تبعیت میکرد. با این حال هواداران این سبک را راضی از سالن بیرون فرستاد. دیگران که چنین آثاری را دوست نمیدارند را نه! فروش 13 میلیارد و 600 میلیونی فیلم در سال 95 نشان میدهد با سلیقه بسیاری از مردم جامعه همراستا بوده است.
میلیونر میامی | مصطفی احمدی| 1395
میامی شهری است که در نوار ساحلی اقیانوس اطلس در جنوب شرقی ایالت فلوریدای آمریکا واقع شده و به شهر جادو مشهور است. یکی از شخصیتهای فیلم «میلیونر میامی» دلباخته پسری شده که میامی ورد زبانش است و همه آرزوی او زندگی در این شهر است. این دختر و ما مخاطبان متوجه میشویم منظور شهرستان میامی از توابع استان سمنان بوده! «میلیونر میامی» فیلم متوسطی است که از کلیشههای رایج در مقوله آرزوی پولدار شدن بهره میبرد. حتی پایانبندیاش هم کلیشه است. با این حال یک ایده مرکزی جذاب دارد.
به وقت شام | ابراهیم حاتمیکیا| 1396
داستان فیلم ابراهیم حاتمیکیا در سوریه میگذرد. روایتی است از سبعیت داعش. پس طبیعی است که کارگردان از نام شام برای فیلمش بهره بگیرد. شام که به سوریه بزرگ هم معروف است، دربرگیرنده سرزمینهایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخشهایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. «به وقت شام» ضعفهایی هم دارد و شاید در فیلمنامه و ارائه تصویر دقیق و درست از داعش آنطور که باید موفق عمل نکرده باشد یا بیشتر جاذبهاش مدیون تکنیک و کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا باشد اما موضوع فیلم آنقدری قابل توجه است که مخاطب را درگیر میکند.
لسآنجلس-تهران| تینا پاکروان | 1396
شخصیت محوری فیلم مردی است که گذرش به آمریکا افتاده و در لسآنجلس ماجراهایی داشته. او اما بهخاطر امری مهم به تهران بازمیگردد. فیلم از طریق نریشن و نیز تصاویر مچ شده لسآنجلس و تهران با زبان مطایبه رفتارهای شهروندی مردمان هر دو شهر را قیاس میکند. برخی با فانتزی «لس آنجلس تهران» ارتباط برقرار کردند و برخی نه. برخی گفتند لوس است و برخی معتقد بودند فیلمی بامزه تماشا کردهاند. با این حال «لس آنجلس تهران» گیشه موفقی داشت و با بیش از 7 میلیارد تومان فروش، رتبه دوم باکس آفیس پاییز 97 را به خود اختصاص داد.
تگزاس| مسعود اطیابی| 1396
اسم کامل فیلم «جزیره تگزاس» بود اما از آنجایی که کلمه جزیره با فونت ریز در پوستر نوشته شده بود همه آن را تگزاس به یاد میآورند. فیلم اطیابی ربطی به دومین ایالت پرجمیعت آمریکا ندارد بلکه اشارهاش به جزیرهای است در کشور برزیل. ماجرا در این جزیره میگذرد و قرمانهای آن برای نجاد ادن دختری به نام آلیس به این جزیره میروند. پژمان جمشیدی و سام درخشانی به همراه حمید فرخنژاد بازیگران اصلی این فیلم هستند. اطیابی بعد از موفقیت زوج پژمان و سام در سریال «پژمان» و فیلم «خوب بد جلف» از آنها دعوت به همکاری کرد. «تگزاس» فیلم قابل توجهی نبود اما فروش آن در گیشه بالا بود و حدود 15 میلیارد فروخت. به همین دلیل هم دو سال بعد فصل دوم آن را ساخت.
کلمبوس | هاتف علیمردانی| 1397
فیلم «کلمبوس» به شکل مستقیم پدیده مهاجرت را نقد میکرد و در پی تبیین این مسئله بود که در غرب خبری نیست. کارگردان برای انتقال این پیام از نشانههای آشکار و پنهان بهره میبرد و دست آخر خانوادهای را که مهاجرت کرده بودند، متلاشی و ویران به تصویر میکشید. ماجرا درباره خانوادهای متمول بود که در ایران صاحب خانه باغی بزرگ بودند ولی در آمریکا مجبور میشدند تن به هر کاری بدهند. مثالً دختر خانواده که بیش از چهل سال در ناز و تنعم بوده و دست به سیاهوسفید نمیزده حالا کارگر یک مزرعه در کلمبوس شده و در سختی به سر میبرد این درحالی است که زندگی آنهایی که ماندن را به رفتن ترجیح دادهاند به مراتب بهتر است!
بخارست | مسعود اطیابی| 1401
تازهترین فیلمی که عنوان یک شهر را برای نام خود انتخاب کرده ، «بخارست» به کارگردانی سید مسعود اطیابی است. بخارست نام پایتخت کشور رومانی است، اما از این منظر فیلم به این اسم ربطی ندارد. در واقع دلیل انتخاب این نام از آن جهت است که لوکیشنی که محور قصه در آن شکل میگیرد، در خیابان «بخارست» تهران واقع شده است. پژمان جمشیدی که یکی از کاراکترهای اصلی داستان است در استخری که در خیابان بخارست واقع شده، کار میکند. او در این جا، یکی از شخصیتهای داستان با بازی امیرحسین آرمان را در موقعیتی قرار میدهد که همین اتفاق موجب رقم خوردن داستان میشود.