پس از آغاز تولید فیلم «خون شد» خبرهای غیررسمی منتشر شد که مسعود کیمیایی در اثر تازه خود میخواهد ادامه «قیصر» و قسمت دوم این فیلم را بسازد. واقعیت این بود که این فیلمساز همیشه مخالف دوباره سازی «قیصر» بود و حتی در مصاحبهی اخیرش هم از عدم علاقه خود دربارهی تکرار ساخت یک اثر سخن گفته است. اما آیا «خون شد» می تواند روایت تازهای از قیصر در عصر ما باشد؟ بخشهایی از گزارش روزنامه سازندگی را در این رابطه خواهید خواند:
چرا میگفتند «خون شد» یک «قیصر» تازه است؟ ماجرا از اینجا شروع شد که بعضی فقط یک خط ماجرای فیلم را شنیدند؛ قصهی بازگشت مردی که میخواهد همه چیز را راست و ریست کند. این خلاصه داستانی نامفهوم بود از «خون شد» که آن را ربط میداد به «قیصر» که مثل آن فیلم دربارهی مردی بود که بعد از بازگشت با فاجعهای روبهرو میشد. اما «خون شد» راه دیگری را میرفت، درست است که قهرمان «خون شد» هم دنبال احیای یک ارزش دفن شده در مناسبات اجتماعی است و میخواهد آبرو را به خانواده برگرداند اما ماجرای فیلم دربارهی انتقام نیست. «خون شد» درباره ی مردی است که برمی گردد و می بیند خانهاش فروپاشیده و دست به کار میشود تا همه چیز را راست و ریست کند و سر جای قبلیاش برگرداند. این وسط مجبور است با کلی آدم دربیفتد و خون بریزد و خون بدهد. اما در نهایت این قهرمان تراژیک راه را نشان میدهد. می گویند فیلمنامهی تازهی کیمیایی شسته و رفته است و منسجم و یکی از بهترین آثاری است که در سالهای اخیر نوشته. با دیالوگهایی کوتاه و روایی که تشتت آثار قبلی را ندارد و سر راست و کم و بیش دقیق جلو میرود.
اما تیم بازیگران فیلم هم در نوع خودش عجیب و جالب است؛ سعید آقاخانی قهرمان فیلم شده، همان مردی که میخواهد آرامش را به خانه بر گرداند. او که هنوز بین نقش های کمدی و جدی در نوسان است، حالا در فیلمهای درام بیشتر به دل مینشیند؛ مقایسهی نقشاش در «قسم» با بازیاش در «رحمان 1400» نشان میدهد که او در نقشها جدی بهتر جا افتاده است.
«خون شد» فیلمی است که کیمیایی به آن دل بسپسته؛ درست مثل هواداران بیشمارش که منتظرند او یک شاهکار دیگر بسازد. امسال برای او سال خوبی بوده؛ «گوزنها» در نظرسنجی منتقدان مجله ی «فیلم» بیشترین رای را به دست آورد و دوباره سر زبانها افتاد. پنجاه سالگی ساخت «قیصر» هم همین ماه جشن گرفته شد و تاثیرش در سینمای ایران گوشزد شد و «خون شد» درست در کشاکش همین بزرگ داشتها جلوی دوربین رفت. اگر به سرنوشت معتقد باشیم، باید حادثهی سوم را هم به فال نیک بگیریم و منتظر «خون شد» بمانیم. شاید این فیلم مسعود کیمیایی واقع خون به پا کند!