«من یکروز گرم تابستان دقیقا یک 13 مرداد حدود ساعت 3 و ربع کم بعد از ظهر عاشق شدم.» این جمله ابتدایی داستان «داییجان ناپلئون» به قلم ایرج پزشکزاد است که از زبان شخصیت سعید بیان میشود؛ جملهای درخشان که روز 13 مرداد را برای علاقهمندان به این داستان یا سریال جذاب ناصر تقوایی به یک روز خاص تبدیل کرده است.
«داییجان ناپلئون» هنوز هم جزو چند رمان مطرح و پرفروش ایرانی است و به عنوان اولین نمونهی جدی از رمان طنز ایرانی شناخته میشود. از آن جهت که یکجورهایی زندگی افراد مختلف جامعه با طرز تفکر و سبک زندگی مختلف را دربر میگیرد و با تیپهای شخصیتی مختلف شوخی میکند اهمیت زیادی دارد. البته برخی معتقدند ایرج پزشکزاد این اثر را با الگوبرداری از داستان «زندگی و عقاید آقای تریسترام شندی» اثر لارنس استرن نوشته اما جز چند ویژگی ساده در شخصیت داییجان، دیگر چنین شباهتی دیده نمیشود.
ناصر تقوایی سریال «داییجان ناپلئون» را سال 1355 یعنی شش سال بعد از انتشار این کتاب اقتباس کرد. ناصر تقوایی در مصاحبهای گفته برای نوشتن فیلمنامهی «داییجان ناپلئون» از پزشکزاد دعوت کرده تا آن را با همکاری هم بنویسند. از او خواسته هر آنچه را حذف کرده یا نتوانسته بنویسد، به تقوایی بگوید اما در هیچ موردی با هم به توافق نرسیدهاند و نهایتا پزشکزاد به تقوایی گفته خودت فیلمنامه را بنویس اما با اینحال بهترین آدرس را از شخصیتهای داستان به او داده است.
جالب اینجاست که تقوایی گفته حتی برای نقش اسدالله میرزا هم به پزشکزاد فکر کرده بوده که به جایی نرسیده.
«داییجان ناپلئون» یکی از نمونههای موفق اقتباس از یک اثر ادبی است که هیچوقت قدیمی نمیشود و حتی به نظر میرسد به نفع ماندگاری خود رمان هم تمام شده است. داییجان ناپلئون و مشقاسم هنوز هم از ماندگارترین شخصیتهای سریالهای تلویزیونی هستند و طرز تفکر و سبک زندگی و تکهکلامهای «کار کار انگلیسیهاست» یا «دروغ چرا تا قبر آ آ آ» کماکان در ذهنها مانده و گهگاه در محاوره هم به کار میرود.