مهران مدیری بعد از «هیولا» دیگر نتوانسته به نقطه اوج بازگردد اما خودش کماکان از آثار ضعیف جدیدش دفاع میکند. مدیری چنان از واقعیت ضعف آثارش دور شده که نقدها و اظهارنظرهای منفی را هدفمند و برنامهریزیشده قلمداد میکند. در پاسخ به منتقدانش میگوید که آنها قصد زمین زدنش را دارند و از نظر مخاطبان عادی، آثارش هنوز هم جذابند. ضعف «شیش ماهه» از همین نقطه شروع پیداست. لازم نیست سایتها و صفحههای اینستاگرامی مرتبط با فیلم و سریال دربارهاش بنویسند، چون خود مردم علاقهمند به مدیری، بهترین منتقد برای آثار او هستنند؛ مخاطبانی که روزگاری برای تماشای آثار مدیری سرودست میشکستهاند و حالا دیگر حتی نمیتوانند از آن دفاع کنند. آریا گارز، بازیگرجوان دهه هشتادی که تازگی به جمع فیلمسازان کوتاه وارد شده، یک جوان علاقهمند به مدیری است که در نامهای برای این هنرمند محبوبش نوشته است. او در این نامه از مدیری خواسته است که دیگر سریال نسازد.
به گزارش فیلمنیوز، قصد داریم برای اینکه یک جانبه به میدان نرویم و صرفا از نقطهنظر منتقدان سینما به مسائل نگاه نکنیم، گهگاه یادداشتهایی هم از مخاطبان عادی منتشر کنیم. نامه آریا گارز درباره آثار مدیری یکی از آنهاست که باهم مرور میکنیم.
1) آقای مدیری شما را معمولا با پیشوند و پسوندهای مختلفی صدا میزنند بعضی عالیجناب و امپراطور و اسطوره بعضی هم با فحشها و ناسزاهای مختلف. من نه از آن هوادارهای امپراطور صدا بزن هستم و نه جماعت همیشه ناراضی فحش بده. راستش را بخواهید در نظرم من تنها کسی هستم که شما را فهمیده؛ نه ببخشید زندگی کرده. بله زندگی کرده. آنقدر که در کودکی مهران مدیری بودم شاید خودم نبودم. آرزویم بود روزی مهران مدیری بشوم؛ نه کمدین، نه طنز پرداز، مهران مدیری! هشت ساله بودم که راه میرفتم میگفتم «به به به به من شصتچی هستم. هر چه گذشت بیشتر شیفته میشدم؛ شیفتهی آثار شما و گروهتان، شیفتهی کمدی، شیفتهی خنداندن و به فکر فروبردن. بزرگ و بزرگتر شدم و هربار بیشتر مجذوب. با ذوق عجیبی قهوهی تلخ میدیدم. البته که بلوتوس شده بودم، البته که زیتون میخوردم و به مادرم می گفتم آه خدای من… شبهای برره را میگذاشتم و میدیدم. بله میتوانید حدس بزنید که راه میرفتم و باز به مادرم میگفتم «هاااااا ای که گفتی یعنی چه…» بعد شوخی کردم هر مهمانی که به خانهمان میآمد یک قسمت شوخی کردم برایش میگذاشتم. در حاشیه را هم میدیدم.

2) هنرستان رفتم هیچگاه ذوق و شوقم را بعد از دیدن قسمت اول هیولا فراموش نمیکنم. بعد در دوست داشتن «ساعت ۵ عصر» تنها بودم. انگار میان یک کویر فریاد میزدم که آهای این فیلم شاهکار است. کمدی تلخ به همین میگویند هرگز این کشور چنین کمدیای به خود ندیده. هر چه بزرگتر میشدم دیگر با استدلال و دلیل دوستتان داشتم. دوست داشتم به همه ثابت کنم که ریختن قیمه در ماست ممکن است بامزه باشد ولی جهانشمول نیست. قهوه تلخ با سهدرچهار قابل مقایسه نیست. مدیری و گروهش تیپسازان ماهر کمدیاند کمدی باید بخنداند و به فکر وا دارد. مردم قدر مدیری و گروهش را بدانید اما… اما…
3) رحمان ۱۴۰۰ را که بازی کردید با خودم گفتم چرا باید بپذیرد که در فیلم یکی از بدترین کارگردانهای این مملکت بازی کند؟ عیبی ندارد بازیگر است دیگر… دراکولا را ساختی که کاش نمیساختی… در همین میان به «کتاب باز» دعوت شدی که حتی میتوانم حدس برنم چرا سعی داشتی خودت را چونان نشان بدهی. عطرتان تولید و عرضه شد من ساده هم با خودم میگفتم کمدین نباید این کار را میکرد. کمدین عمیقتر از این حرفهاست.

4) زمان «قهوه پدری» حیرتزده بودم. پس گروهش کجاست؟ مگر میشود کمدین محبوبم چنین لوس باشد؟ مگر میشود متن لوس و نویسنده لوس و بینمک را تشخیص ندهد؟ چرا اینقدر همهچیز غیرقابلباور است؟ مگر مدیری تا به حال کافه نرفته؟ از قضا همان روزها بود که به لطف ساقی عطایی شما را برای اولینبار از نزدیک دیدم. قهوهی تلخم را امضا کردی. بعد از آن «ساعت ۶ صبح» با آن مهمانی مصنوعی و بدش که به راحتی ۴۵ دقیقهاش را میتوانی دور بیندازی و حالا «شیش ماهه».
5) چند دقیقه به پخش «شیشماهه» مانده میدانم که محمد شعبانپور، نقش اصلیاش است. شعبانپور از توانمندترین و ماهرترین بازیگرانی است که سراغ دارم. کمدین خوبی است و حتماً مدیری بازی بامزهای ازش گرفته. با خودم میگویم به درک که از صداوسیما پخش میشود. مرا بخندان فقط مرا بخندان. بگذار دوباره از ته دل بخندم مهران مدیری، خواهش میکنم بامزه باش؛ خواهش میکنم. متن خوب را تشخیص داده باش. کاری کن که دوباره بخندم. شروع میشود… خدای من چرا دکوپاژش شبیه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» است؟ چرا متن اینقدر لوس است؟ مگر میشود؟! چرا یک لبخند نمیزنم؟ بازیگران خوب ولی چرا… ولی چرا این چه ربطی به مدیری دارد؟ چه ربطی به مرد هزار چهرهی سینمایمان؟ چه ربطی به قهرمان کودکیام؟

6) مهران مدیری! کمدین شکست خوردهی محبوبم! این اولین و احتمالا آخرین باری است که خطاب به تو مینویسم. دلیل آنکه اینقدر زیاده گویی کردم و نوشتم این بود که چیزی به تو بگویم. چند سالی است که گمان میکنی برترین مرد سینمایی. چند سالی است که گمان میکنی بامزهتر از تو پیدا نمیشود. چند سالی است که گمان میکنی حرف مردم مهم نیست. چند سالی است که تشخیص نمیدهی نویسندگانت یخ و بی نمکاند. غرور لازم است. مغرور باش. مغرور باش چرا که مهران مدیری باید مغرور باشد. اما تکبر خانمانسوز است. تکبر ویران میکند. در جامعه نیستی، در جامعه نیستی، بیرون بیا.
7) اگر از اجتماع و شلوغی بیزاری بنویس. پرنده نگری کن، مستند حیاتوحش ببین، زیست شناسی بخوان نمیدانم هر کار میکنی اگر قرار است اینقدر لوس باشد دیگر نساز؛ نساز کارگردان محبوبم، نساز. تصویری که از تو در ذهنمان داریم را بیش از این خراب نکن. قرار است «مرد سه هزار چهره» را بسازی به نویسندگی اشخاصی دیگر میترسم… میترسم که روزی به کسی بگویم «سه هزار چهره» مزخرف است… نبین نبین… شصتچی را خراب نکن خواهش میکنم. این نامه را کسی برایت نوشته که موضوع پایان نامهاش مرد هزار چهره است. کسی از تو میخواهد دیگر نسازی که همچنان عکست به دیوار اتاقش است. دیگر نساز کارگردان محبوبم دیگر نساز.
سریال «شیش ماهه» تازهترین کار تلویزیونی مهران مدیری است که از پنجشنبه هفته گذشته روی آنتن رفته و برخلاف انتظار نتوانسته نظر مخاطبان را جلب کند.




