روز گذشته رئیس آکادمی سینمای اسپانیا در دیدار جمعی از سینماگران عضو آکادمی از اصغر فرهادی تجلیل کرده و او را کارگردانی کاملا متفاوت، سنجیده، نوگرا و در عین حال کلاسیک دانسته. اهمیت اصغر فرهادی در سینمای جهان از زمانی شروع شد که این کارگردان، با فیلمهایش، نوعی جدید از فیلم سینمایی ایرانی را به کل دنیا معرفی کرد. تا پیش از فرهادی عمده فیلمهای ایرانی حاضر در جشنوارههای جهانی صاحب ویژگیهایی بودند که از آن به عنوان «سینمای جشنوارهای» یاد میشد اما فرهادی با فیلمهایش نگاهها را هم به سینمای ایران و هم سبک زندگی مردم ایران تغییر داد. به بهانه این اظهارنظر، نگاهی داریم بر تاثیری که فرهادی روی فیلمسازان داخلی و جشنوارههای خارجی گذاشته است.
به گزارش فیلمنیوز، تا پیش از اصغر فرهادی، سینمای ایران در جشنوارههای جهانی بیشتر با آثار عباس کیارستمی و مجید مجیدی شناخته میشد؛ کارگردانهایی فیلمهایشان علیرغم داشتن مفاهیم عمیق انسانی، تصویری از سبک زندگی طبقه متوسط شهری و روابط میان خانوادهها ارائه نمیکردند. ساختههای اصغر فرهادی اما نگاهها را تغییر داد؛ او هم روی جشنوارهها تاثیر گذاشت و هم روی فیلمسازانی که سودای تکرار موفقیت او را داشتند.
داستانگویی | فیلمهای فرهادی همه داستانگو هستند؛ یعنی از شیوه کلاسیک پیروی میکنند. مخاطب از همان اول میداند قرار است پیش از همه فیلمی قصهگو تماشا کند و بعدا مفاهیم مستتر در فیلم را به تحلیل بنشیند. این شیوه، دقیقا نقطه مقابل فیلمهایی است که به اصطلاح ضد قصه هستند. عباس کیارستمی بعد از اولین فیلمش «گزارش»، شیوه مستندگونه برای داستانهایش برگزید و پایهگذار نوعی از سینما شد که اتفاقا در داخل و خارج و بین کارگردانهای صاحب نام و جشنوارههای معتبر هوادار پیدا کرد. فیلمهای اصغر فرهادی اما مخالف این جریان بودند. «درباره الی …» که در برلین درخشید نگاهها تغییر کرد و با «جدایی نادر از سیمین» مشخص شد میتوان ذائقه جشنوارهها را تغییر داد. بعد از آن فیلمهای داستانگوی سینمای ایران با فراغ بال بیشتری در جشنوارههای خارجی شرکت میکنند و دیگر متاثر از سینمای کیارستمی نیستند.
تغییر زاویه نگاه به جامعه ایرانی | عباس کیارستمی دغدغههایی داشت که باید در دنیای خاص خود روایت میشد؛ گاهی در جادهها و کوچه پس کوچههای دور افتاده و گاهی در خانههای کاهگلی. نگاه کیارستمی انسانی بود اما فیلمهای متاثر از این سینما، گاه به ورطه اغراق میافتادند. نتیجه آن که مخاطب خارجی تصویری واقعی از ایران نداشت. حتی کار به جایی رسیده بود که اگر تصویر فیلمها سیاه و پر از فقر نبود جایی در جشنوارهها نمیداشت. برخی فیلمسازان وطنی هم متوجه خواست جشنوارهها شده بودند و همانی را میساختند که آنها میخواستند. سینمای اصغر فرهادی مقابل این نگاه قرار میگیرد. قهرمانهای او آدمهای فقیر روستاها و شهرهای کوچک نیستند و اتفاقا مردمان پایتخت نشین هستند. آن هم قشر متوسط رو به بالا که دغدغهشان نان شب نیست.
تصویر ایران مدرن | درباره مبحث قبلی، میتوان گفت که فیلمهای اصغر فرهادی، مدیران جشنوارهای و نیز مخاطبان خارجی را مجاب کرد که ایران واقعا پیشرفت کرده و اتوبان و خیابانهای عریض و آسمانخراش به مقدار کافی دارد. طبیعتا نمیتوان سهم کامل در این تغییر نگرش را به فیلمهای اصغر فرهادی داد؛ چه فیلمهای شیک دیگری پیش از آن بودهاند که در جشنواره جهانی شرکت داشتهاند. تفاوت در تاثیر این تغییر نگرش است، فیلمهای فرهادی موفقیت کامل داشتهاند و طبیعی است که تاثیرشان چند برابر باشد. فیلمهای او بعد از جشنواره توسط پخش کننده معتبر اکران جهانی میشود و مخاطبانش بیشتر از دیگر فیلمهای ایرانی است. رجوع کنیم به مصاحبههایی که بعد از اکران «جدایی نادر از سیمین» رسانهای شد و طی آن مخاطبان میگفتند فکر نمیکردیم ایران چنین شمایلی دارد.
چالش روابط انسانی | مشخصه بارز دیگر سینمای اصغر فرهادی، به چالش کشیدن آدمها و روابطشان است. قرار دادن آدمها در موقعیتهای متضاد برای مشخص شدن عیار آنها، پیش از این در فیلمهای عباس کیارستمی محور بوده. بعد از او دیگر فیلمسازان مقلد هم سعی کردند همین شیوه را پیش بگیرند منتها فرهادی نوعی دیگر از روابط را به چالش میکشد. این بار فردیت آدمها به تنهایی ملاک نیست و ارتباط او با جامعه و آدمهایش نیز اهمیت پیدا میکند. داستان فیلمهای اصغر فرهادی در جامعه مدرن روایت میشوند و طبیعی است که روابط آدمها هم منطبق با چنین جامعهای باشد. برای همین حرفی که مطرح میکند ملموستر و قابل همذات پنداری است. اصلا در نگاهی تمثیلی خیلیها قهرمانهای فرهادی را جزئی از کل میدانند و معتقدند میتوان روابط و مناسباتشان را به تمام مردم تعمیم داد.
دغدغهای جهانی | مخاطب هدف ِحرفهایی که اصغر فرهادی مطرح میکند، صرفا مردم ایران نیستند و در همه گوشه جهان شنونده دارد. طبیعی هم هست چون او مضامین انسانی را اصل قرار میدهد و از لامکان و لازمان حرف نمیزند. این که عواقب لاپوشانی چیست و این که در شرایط سخت، آدمها چطور میتوانند حقایق را تحریف کنند و یا چگونه دست به قضاوت بزنند مخصوص جامعه ایرانی نیست. قرار دادن قهرمانها در چنین موقعیتی، عکس فیلمهایی است که پیش از این روی فردیت آدمها زوم میکرد. شاید در فیلمهای عباس کیارستمی ما فقط تحسینکننده یا ناظر رفتار یک کاراکتر باشیم اما در آثار فرهادی همذاتپنداری میکنیم که اگر ما جای فلانی بودیم چه میکردیم؟ باز هم میتوان به دیدگاه مخاطبان و منتقدان خارجی رجوع کرد که در تحلیل رفتار کاراکترهای فیلم فرهادی نمیگویند این خصلتها مخصوص ایرانیهاست بلکه از «آدمها» حرف میزنند.
استفاده از ستارهها | تا سالها رسم بر این بود که در فیلمهای جشنوارهای، بازیگر حرفهای نباشد و به اصطلاح »نابازیگر» نقش اصلی را ایفا کند. عباس کیارستمی قصدی در استفاده از بازیگران آماتور داشت و گمان میکرد، او بهتر میتواند خواسته فیلمساز را برآورده کند. تاکیدش روی بکری نابازیگرها جواب هم داد اما دیگران آدرس را اشتباه گرفتند و شکست خوردند. البته خود کیارستمی بعد از ساخت «شیرین» اعتراف کرده بود که اشتباه کرده و بازیگران حرفهای بهتر میتوانستند به کمک او بیایند. به هر حال استفاده از نابازیگر شده بود مشخصه فیلمهای جشنوارهای. اصغر فرهادی اما تاکید داشت که بازیگرانش حرفهای و آزمون پس داده باشند. اصلا فرآیندی طولانی برای انتخاب بازیگر طی میکرد و حتی برای «درباره الی …» از جمع حرفهایها بهره برد. نتیجه هم گرفت؛ بازیگران زن و مرد «جدایی نادر از سیمین» خرس نقرهای جشنواره برلین را دریافت کردند و شهاب حسینی برنده نخل طلای بازیگری کن شد.
تاثیر روی فیلمسازان داخلی | اصغر فرهادی بعد از سالها به یکهتازی عباس کیارستمی به عنوان الگوی سینماگران پایان داد و الگوی فیلمسازی خیلیها شد. از یک جایی به بعد در سینمای ایران فیلمهایی ساخته شد که میشد آنها را دنبالهی مسیری دانست که فرهادی در فیلمسازی پیش گرفته. «عادت نمیکنیم» ابراهیم ابراهیمیان، «ملبورن» نیما جاویدی، «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی یا «هزار تو» و .. متاثر از سبک فرهادی بود. یعنی قهرمانهای فیلمها از قشر متوسط رو به بالا هستند و از امکانات حداقلی برخوردارند؛ دغدغه شان برگرفته از زندگی مدرن است، چالششان انسانی است و … ضمن این که همه این فیلمها از بازیگران حرفهای استفاده کردهاند و قصه گو هستند. به شکل جزئیتر هم بعضی از این فیلمها، روی تم قضاوت و قرار گرفتن در موقعیتهای بحرانی تمرکز داشتند و در آوردن اطلاعات درون فیلم به سبک فرهادی پیش میرفتند.