محدثه واعظیپور | جوان خوش سیمای سینمای ایران در دهه 70 که با سریال «آپارتمان» (اصغر هاشمی) به شهرت رسید، خیلی زود جذب سینمای تجاری شد. امین حیایی محبوب، اما بداقبال بود. از تجربه نقشهای کوتاه در فیلمهای سینمایی تا رسیدن به نقش اول سینما زمان زیادی طول نکشید، اما بیش از یک دهه زمان هدر شد تا داریوش مهرجویی در فیلم «مهمان مامان» نقشی کوتاه به امین حیایی بسپارد. نقش دکتر جوان، در میان انبوه بازیگران و بازیهای فیلم پرشخصیت مهرجویی، آن طور که شایسته است دیده نشد. «مهمان مامان» فیلم حسن پورشیرازی، گلاب آدینه و پارسا پیروزفر بود.

1) حیایی گزینه محبوب تجاریسازها بود، از حسین فرحبخش تا کارگردانهای گمنام و تمام شده مثل پرویز صبری یا بهرام کاظمی سراغش میرفتند و او خودش را در فیلمهایی مثل «شارلاتان» یا «مانی و ندا» خرج میکرد. گویی برایش کسب درآمد بیش از هر چیز دیگری مهم بود. آن روزها کسی امین حیایی را جدی نمیگرفت. او یک گزینه پولساز برای تهیهکنندهها و فیلمسازها بود. ستارهای که نقش اول یا مکمل برایش فرقی نداشت، نسلهای بازیگری عوض میشد اما او که «بی بی فیس» بود، همچنان نقش جوان اول بازی میکرد و مردم دوستش داشتند، این راز ماندگاریاش بود.

2) در روزهای محبوبیت و پرکاری محمدرضا گلزار، آرش معیریان بهترین فیلمش را ساخت. «کما» یک کمدی موقعیت مفرح بود که نقشهای اصلی آن را محمدرضا گلزار و مهناز افشار بازی میکردند. قصه تکراری رابطه پسر پولدار و وردست فقیرش، تم اصلی «کما» بود. معروفترین سکانس فیلم که هنوز هم بسیار دیده میشود، فصل رقص گلزار و حیایی با موسیقیهای مختلف است. «کما» در گیشه به موفقیت رسید و حیایی در کنار نسل تازه بازیگران سینما (مهناز افشار و محمدرضا گلزار) موقعیت خود را تثبیت کرد. در همین فیلم تجاری جوان پسند، کیفیت بازی حیایی با سه بازیگر اصلی دیگر را میشود، سنجید تا استعداد ذاتی او را درک کرد.

3) سال 84 امین حیایی در چند فیلم تلخ و جدی بازی کرد. «تله» (سیروس الوند) متاثر از سینمای اجتماعی دهه 50، یک شکست کامل در کارنامه الوند بود. اما «چه کسی امیر را کشت؟» فیلم متفاوت مهدی کرمپور سیمایی تازه از حیایی نشان میداد، با موهایی بلند، بدون اکتها و حرکات اغراق آمیزی که مناسب نقشهای کمدی بود، یکی از مجموعه ستارهها و چهرههای پرشمار فیلم کرمپور بود. انتخاب حیایی توسط فریدون جیرانی در سه گانه «ستارهها» مهمترین اتفاق کارنامه حیایی در آن سال است، جیرانی فیلمسازی است که فیلمهایش در کنار داشتن ارزشهای سینمایی و موضوع و روایت خاص، برای تماشاگر گسترده جذاب است. «ستارهها» مثل «چه کسی امیر را کشت؟» مهجور واقع نشد، اگر چه سه فیلم این سه گانه، برای اکران دچار مشکل شدند، اما حیایی را وارد دنیای تازهای کردند.

4) بازی در «اخراجیها» تولید پر سرو صدای سال 85 ، آغاز مسیری تلخ برای امین حیایی است. ایفای نقش در فیلمی ضعیف با یک بازی پراغراق، پای او را به سه گانه «اخراجیها» و مجموعه دیگری از آثار سینمایی مشابه باز کرد. او در دهه 80 تلاش میکرد در کنار حضور پررنگ در سینمای تجاری ، (زنها فرشتهاند، شیش و بش، پسر تهرانی و …) با انتخاب نقشها و فیلمهای متفاوت، سیمایی دیگر از خود بسازد، اما غلبه آثار تجاری و ضعیف در کارنامه حیایی مانع از دیدن درخششهای کوتاه و تلاشهایش (بیداری رویاها یا شب) میشد. بازی در فیلم «قلادههای طلا» با توجه به حساسیتهای مردم و فضای اجتماعی آن روزها، امین حیایی را به بازیگری دوست نداشتنی تبدیل کرد. او چند سال زیر سایه این همکاری باقی ماند. حیایی، علیرام نورایی نبود که جایی در قلب تماشاگران نداشته باشد، مردم او را دوست داشتند و دو دهه فیلمهایش را روی پرده سینما دیده بودند، «قلادههای طلا» بین این ستاره و مردم یک گسل بزرگ ایجاد کرد، حتی خوش بینترین تماشاگران سینمای ایران باور نمیکردند حیایی از بحرانی که با این فیلم دچار شده، خارج شود.

5) اتفاقی که باید با «شعلهور» افتاد، فیلم حمید نعمتالله معجزهای بود که ستاره به حاشیه رفته نیاز داشت تا دیده شود. «شعلهور» در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت و بسیاری از بازی کم ایراد حیایی در نقشی منفی حیرت زده شدند. «شعلهور» روایتی ویژه از انسان، حسادت و میل به دیده شدن است. یک فیلم کمیاب از فیلمسازی که جزئیات در شخصیت پردازی و روایت برایش مهم است و راز کار با بازیگر درجه دو و سه را خوب میداند. حیایی زیر نگاه هنرمندانه نعمتالله، فرید را با همه تیرگیها و بدخلقیهایش خلق کرد. یک شخصیت باورپذیر، چند وجهی و سخت که طلسم قهر تماشاگر با حیایی را شکست. «فرید» را دوست داشتیم، وقتی از حسرتها و ترسهایش میگفت باورش میکردیم.

6) حالا دیگر نشانههای بالا رفتن سن در سیمای امین حیایی مشهود است، این اتفاق طبیعی باعث شده تهیهکنندهها دیگر برای نقش جوان اول سراغش نروند. به همین دلیل فرصت تجربه نقشهای متفاوت در «درخونگاه»، «برف آخر» و «زیبا صدایم کن» نصیبش شد. حیایی که متخصص بازی اغراق آمیز و پراکت است، در نقشهای درونی و تلخ، در نقشهای غیر عادی و غیرمتعارف، تماشایی است. در «برف آخر» بازی در سکوت دارد، در نیمه اول فیلم کمتر دیالوگی میگوید و بیشتر، با نگاه احساسش را منتقل میکند. «در زیبا صدایم کن» اوست که فیلم متوسط صدرعاملی را دیدنی کرده و در «درخونگاه» بهترین انتخاب سیاوش اسعدی برای نقشی دشوار است. یکی از مهمترین ویژگیهای امین حیایی و شاید بزرگترین امتیازی که نسبت به دیگر بازیگران پیش و پس از خود دارد این است که بازی در انبوهی فیلم درجه سه و همکاری با کارگردانانی نابلد، گوهر درخشان وجودیاش را نابود نمیکند. راز ماندگاری او، اوج گرفتن دوباره و شجاعت تجربه کردن از این گوهر درونی سرچشمه میگیرد. موهبتی که بسیاری از بازیگران از آن بیبهرهاند.