هر بازیگری نمیتواند محبوب خاص و عام شود. محسن تنابنده صاحب این ویژگی کمیاب است.
بهنام شریفی: محسن تنابنده پس از چند ایفای چند نقش در فیلمهایی خاص با نقش آقا صدری «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور در اواسط دهه هشتاد درخشید.
نقش مردی زمخت و بدوی که رابطه عجیبی با زنی مرده برقرار میکند. «هفت دقیقه تا پاییز» و نقش سخت نیما یک چالش بزرگ بود. سکانس پس از تصادف و گریههای تنابنده باز هم نشانمان داد که او چه بازیگر بزرگی است. نتیجه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد بود.
تنابنده میتوانست همین نقشهای جدی را ادامه دهد و به بازیگری خاص برای یک طیف محدود بدل شود. کریم «سن پطرزبورگ» یک نقش کمیک به یادماندنی در کارنامه تنابنده بود و انگار همه چیز برای خلق یک کاراکتر ماندگار آماده شده بود.
هوش او و زمانه شناسیاش باعث خلق دنیای «پایتخت» در اواخر دهه هشتاد شد.تنابنده نویسنده این مجموعه و ایفاگر نقش نقی معمولی بود. مجموعه و نقشی که وارد فرهنگ مردم کوچه و خیابان شد. تنابنده از دنیا و فضایی نوشت که انگار در زندگی پر از هیاهوی امروزی گم شده بود.
سادگی باستانی نقی معمولی، شکل ایفای نقش تنابنده و حل شدنش در کاراکتر ، ترسیم جزییات فرهنگ مازندران ( با وجود اینکه خود تنابنده مازندرانی نیست) و شخصیت ها و روابط بامزه از نقاط قوت این سریال شدند. پایتخت سال به سال گسترش پیدا کرد و همراه با زمانهاش پیش رفت.
«لامپ ۱۰۰» یکی از نقشهای پیچیده و سخت تنابنده بود. یک بازی بسیار عالی در نقش مردی گرفتار اعتیاد به شیشه که میخواهد از شر هیولای درونش رها شود.
نادر «فِراری» دومین سیمرغ نقش اول را برای تنابنده به ارمغان آورد. نقش یک راننده شهرستانی که گرفتار پیچیدگیهای شهر می شود. هنر تنابنده این است که فاصله بین ایفای نقش و کاراکتر را از بین میبرد و این فرآیند را از تماشاگر مخفی میکند. به خاطر همین مخاطب کاملا او را میپذیرد.
تنابنده در جشنواره سال گذشته با دو نقش متفاوت در «سه کام حبس» و «عنکبوت» جلوههای تازه ای از بازیگری اش را نشانمان داد. مردی برای تمام فصول که دو مفهوم را برای مخاطبانش تداعی می کند: احترام و جدیت.