فرنوش ارسخانی: محمدحسین مهدویان با مجموعه مستند «آخرین روزهای زمستان» به عنوان یکی از چهرههای با استعداد و خلاق سینمای مستند شناخته شد و با ساخت اولین فیلم سینماییاش توجه بسیاری را برانگیخت. هر چند علاقهی وافر مهدویان به تاریخ معاصر منجر به خلق فیلمهایی از جمله «ماجرای نیمروز» و «درخت گردو» شد، اما آنچه مسیر فیلمسازی او را بیشتر مورد توجه قرار داد، ساخت آثاری در ژانرهای مختلف و فضاهای کمتر تجربه شده و تعامل تماشاگران و منتقدان با اغلب آنها بود.
هادی حجازی فر: «ایستاده در غبار»
«ایستاده در غبار» تولد اثری تازه و جسورانه در سینمای دفاع مقدس بود که فیلمساز با بهره گیری از سبک نو و نامتعارف در روایت پردازی و فاصلهگرفتن از فضاهای تکراری و کلیشه شده، سعی کرد به شیوهای متفاوت به موقعیت و شخصیت احمد متوسلیان نزدیک شود. مهدویان با استفاده از صدای واقعی احمد متوسلیان و انتخاب یک بازیگر با تجربه اما غیر چهره، سیمای چند وجهی از این شخصیت ترسیم کرده است. هادی حجازی فر نیز به پشتوانه تجربههایش در تئاتر و با اتکا به ذوق و خلاقیتهای فردی، به خوبی توانست در قالب نقش جا بیفتد و به موقعیت مناسبی در عرصه بازیگری در سینمای ایران برسد.
هادی حجازی فر و مهرداد صدیقیان: «ماجرای نیمروز» (۱۳۹۵)
حجازی فر که استعداد لازم برای ارائه بازیهای تاثیرگذار داشت، در دومین همکاری با مهدویان، موقعیت خود را در سینمای حرفهای تثبیت کرده و شمایلی متفاوت و همدلی برانگیز از یک مامور امنیتی و موقعیت کنشمندانه او را به نمایش گذاشت. کمال، شخصیتی جسور با روحیه مهاجم است که در برابر هر چالشی مقاومت کرده و حجازی فر توانسته به واسطه خصوصیات رفتاری و لحن گفتارش، بازی مجذوب کننده ارائه دهد. مهرداد صدیقیان نیز در «ماجرای نیمروز» مانند سایر بازیگران فیلم، حضور موفق و کاراکتری متمایز با دیگر آثارش داشت. صدیقیان در نقش یک مامور جوان، توانایی خود را در نقشهایی خارج از فضای امروزی بیشتر به چالش کشیده و بازیاش در هماهنگی با دیگر بازیگران فیلم قرار دارد.
ساعد سهیلی و هادی حجازی فر: «لاتاری» (۱۳۹۶)
«لاتاری» نخستین فیلم مهدویان در باب فضای بحران زده جامعه امروز است که بر پایه عناصر سینمای پر مخاطب و معطوف به گیشه ساخته شده. ساعد سهیلی در نقش امیر علی، جوان خوش باور و کم تجربهای است که به مرور متوجه روابط و واقعیتها میشود. شخصیتی که به مسالمت و سازگاری با اطرافیان تمایل دارد اما به تدریج ساده دلی کودکانهاش از میان رفته و به جوانی برآشفته و انتقامجو تبدیل میشود. موسی شخصیت عاصی و تابوشکن فیلم، با بازی تهاجمی حجازی فر و اتکا به الگوهای رفتاری شناخته شده او، در قامتی متاثر از کاراکتر قیصر، قهرمان معترض و سازش ناپذیر آشنای سینمای ایران قرار گرفته و سبعیت انباشته در درونش را به طوری کامل آشکار بیرون ریخته و عصیانی همه جانبه تجربه میکند.
جواد عزتی: «ماجرای نیمروز؛ رد خون» (۱۳۹۷)
جواد عزتی در «ماجرای نیمروز» از شمایل محبوب و صمیمی خود در بازیگری فاصله گرفته و با ایفای نقش صادق دچار تازگی غریب در مسیر بازیگری شد. عزتی در قالب کاراکتری کاملا رئال و جدی، تماشاگران را مبهوت و مسحور حضور خود کرد. او در «ماجرای نیمروز» حرکات و لحنش آهستهتر شده و دیگر جنب و جوش نقشهای کمیک را ندارد. صادق، شخصیتی بسیار زیرک و محافظه کار است که با چهرهای سرد و خوددارانه، بی آنکه قصد و نیتش را به مخاطب انتقال دهد و یا حرکات انفجاری داشته باشد، کاملا طبیعی و منطقی رفتارهای حاکمانهاش را جلوه میدهد.
پیمان معادی: «درخت گردو» (۱۳۹۸)
در پیگیری حوادث دهه شصت، مهدویان به یکی از تلخترین اتفاقهای تاریخ میرسد؛ بمباران شیمیایی سردشت، با استناد به سرگذشت واقعی قادر مولان پور. قادر، قهرمان عزلت نشین و مصیبت زده «درخت گردو»، پدری با زخمهای عمیق و اندوهی جانکاه است، که گویی از درون تمام مصیبتها و ناکامیهای دنیا عبور کرده است. پیمان معادی با بازی مینیاتوری خود، یک تنه بار موقعیتهای تراژیک و سنگین فیلم را به دوش کشیده و با چهره و قامت شکسته و ترحم انگیز، عواطف مخاطب را درگیر کرده و در ایجاد حس همدلی، تاثیری عمیق میگذارد. حضور او در این فیلم، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فجر سی و هشتم را به همراه داشت.
جواد عزتی و رعنا آزادی ور: «زخم کاری» (۱۴۰۰)
مالک، شخصیت متزلزل و تحقیر شده است که در نهایت به عصیان روی آورده و شمایل غیر انسانی پیدا میکند. مردی که غرور و جنون بر او غالب شده و دچار انحطاط اخلاقی و خشونت غریب و نامعقول میشود. «زخم کاری» ترسیم کننده چهرهای تازه از جواد عزتی در بازیگری و تصویر منهدم و ویران شده از انسان است. نقش سمیرا برای رعنا آزادی ور نیز فرصتی ایده آل بود تا سطح دیگری از ظرفیتهای خود را تثبیت کند. زن اغواگر و فتنه انگیز با جذابیتهای سرد و مبهم و با رفتارهای تهاجمی. سمیرا در سراسر سریال، به سان یک محرک، مالک را بر انگیخته و به تدریج پلیدی و شرارت وجودش بیشتر نمایان میشود.