در تاریخ سینمای ایران کمتر بازیگری را سراغ داریم که تنها در طی 10 سال حضور در سینما و تلویزیون به یک چهره مهم و اثرگذار تبدیل شود. اثرگذاری که حتی سالهای بعد از مرگش هم ادامه داشته باشد و بسیاری را به الگوبرداری از آن ترغیب کند. پرویز فنیزاده یکی از این ستارههای پرفروغ سینمای پیش از انقلاب بود که خیلی زود با مرگش خاموش شد. اما فهرست آثار مهمش همیشه او را در یادها زنده نگهداشته.
به گزارش فیلمنیوز، مصحح روزنامه اطلاعات بود، اما عشق به بازیگری او را به سمت این هنر کشاند. سالها روی صحنه بازی کرد تا اینکه بعد از یک دهه، ابراهیم گلستان با آوردن او جلوی دوربین، راه جدیدی را رد زندگی برایش باز کرد. بعد از آن او تبدیل به یکی از ستارگان سینمای موجنوی ایران شد. در سینمایی که ظاهر و فیزیک برای انتخاب بازیگر حرف اول را میزد، فنیزاده با هیبتی متفاوت چنان انعطافی در نقشها از خود نشان میداد که به سرعت پیرشفت کرد و از نقشهای کوتاه و دستهچندم به بازیگر اصلی فیلمهای کارگردانهای مهمی مثل بهرام بیضایی، امیر نادری و ناصر تقوایی بدل شد. فنیزاده در 40 سالگی درگذشت و سینمای ایران را از یک استعداد فوقالعاده محروم کرد. اما او در نقشهایش همیشه زنده است.
خشت و آیینه | روشنفکر کافهنشین | ابراهیم گلستان | 1344
ابراهیم گلستان او را بر روی صحنه تئاتر دیده بود و برای نقش کوتاهی در فیلم «خشت و آیینه» از فنیزاده دعوت کرد. فیلم داستانی درباره یک کودک گمشده داشت که به دست یک مرد راننده میافتاد. مرد در میانه تصمیمگیری به کافهای میرود که پاتوق همیشگی اوست و در آنجا با چند نفر همصحبت میشودو فنیزاده نقش روشنفکر پرحرفی را دارد که در کافه مینشیند. نمادی از قشری پرحرف که تا اصطلاحا تا نوک بینی خود را بیشتر نمیبینند و درباره هر موضوعی نظر میدهند. فنیزاده در این نقش کوتاه درخشید.
رگبار | آقای حکمتی | بهرام بیضایی | 1351
بهرام بیضایی نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتری بود که از میانه دهه 40 با ساخت یک فیلم به سینما آمد. «رگبار» دومین فیلم بلند سینمایی او داستان زندگی مردم معمولی در پایین شهر تهران بود. در روزگاری ساخت فیلمفارسی بیضایی درباره یک عشق ساده میان یک معلم و یک دختر جوان فیلمی قابل توجه ساخته بود. فنیزاده نقش آقای حکتی آن معلم ساده را برعهده داشت. معلمی که از بطن یک جامعه زاده شده بود اما سادگی و روح پاکش با اطرافیانش همخوانی نداشت. او برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر را از جشنواره سپاس در سال 1352 گرفت.
غریبه | عباس | شاپور قریب | 1351
فنیزاده استاد نقشهای مکمل بود. او نقشی کوتاه را چنان پررنگ میکرد که در کنار شخصیت اصلی بسیار دیده میشد. پس از بازی در «رگبار» تا چند سال نقش اول به او پیشنهاد نشد، اما برای اولینبار در «غریبه» در مقابل بهروز وثوقی بازی کرد. او در فیلم نقش عباس رفیق قاسم را برعهده داشت که به دوستش پناه میدهد. «غریبه» داستانی با رگههای فیلمفارسی داشت اما حضور کوتاه فنیزاده در آن و دیالوگهای مشترکی که با بهروز وثوقی دارد از صحنههای تاثیرگذار این فیلم است.
تنگسیر | اسماعیل | امیر نادری| 1352
تجربه بازی در نقش بسیار کوتاه و در مقابل بهروز وثوقی دوباره در فیلم «تنگسیر» امیر نادری برای پرویز فنیزاده تکرار میشود. او در این فیلم هم نقش کسی را دارد که به یاری نقش اصلی یعنی زائرمحمد با بازی وثوقی، میشتابد. اسماعیل شاگرد یک اغذیه فروشی است که زائرمحمد از ترس امینیههای به آنجا پناه میبرد. اسماعیل باید به خانواده این مجرم خبر بدهد تا آنها را از مهلکه نجات دهد. نقشی که با انعطاف و استادی فنیزاده در نقشهای کوتاه تاثیرگذار، در میان سایر بازیگران مهم فیلم بسیار دیده میشود.
سلطان صاحبقران | ملیجک | علی حاتمی | 1354
روایت علی حاتمی از کاخ ناصری و داستانهایی که در روزگار ناصرالدینشاه میگذشت، از آن آثار بسیار مهم و فراموشنشدنی تلویزیون ایران است. در تاریخ هم آمده که ناصرالدینشاه یک ملیجک عزیزکرده داشت که همدم او بود. حاتمی با آگاهی از قدرت بازیگری فنیزاده و با توجه به فیزیک او این نقش را در «سلطان صاجقران» به او سپرد. این اولین و آخرین نقش تاریخی فنیزاده مقابل دوربین بود و حضور همیشگی ملیجک در کنار شاه، باعث شد فنیزاده فرصت پرداختن به این نقش را داشته باشد.
شام آخر | مرتضی | شهیار قنبری | 1355
یکی از آثاری که پرویز فنیزاده در نقش اصلی در آن حضور داشت «شام آخر» بود. مرتضی مردی بود که از نظر جنسی مشکل داشت و همین موضوع همسر او را به سمت کارهای غیرمتعارف کشانده بود. یک روز تحمل مرضتی تمام میشود و خود را به عشق زنی بیوه و بدکاره میسپرد. تقابل یک مرد عامی با یک زن اینچنینی سکانسهای قابل تاملی را در این فیلم به جا گذاشته. با وجود اینکه منتقدان چندان به این فلیم نظر خوشی نشان ندادند اما هیچکس نمیتوانست بازی دیدنی فنیزاده را در این فیلم نادیده بگیرد.
داییجان ناپلئون | مش قاسم | ناصر تقوایی | 1355
شاه نقش پرویز فنیزاده مش قاسم در سریال «دایی جان ناپلئون» است. نقش یک پیرمرد روستایی که فدایی ارباب خود است. او آنقدر به اربابش اهیمت میدهد که در توهمات او هم همراهی میکند. مش قاسم از روستا به میان یک خانواده با اصلت اما توخالی آمده بود که هرکدام واقعیت وجودی متفاوتی از آنچه نشان میدادند، داشتند. اما او با همان سادگی روحش، بلد بود با هرکسی چطور رفتار کند. مش قاسم از نظر سنی از خود فنیزاده 20 سالی پیرتر بود، اما او توانست طوری به این نقش جان بدهد که هنوز هم تیکه کلام مشهور او یعنی «تا قبر آ، آ، آ» در خاطرات عموم مردم ایران باقیمانده.