یکی از آثار نمایشی پر سر و صدای این روزها، کنسرت نمایش «سیصد» است. این اثر، داستانی غیرخطی دارد درباره حمله مغولان به ایران و تلاش آنها برای نابودی تختجمشید و زبان فارسی. در این کنسرت نمایش علاوه بر روایتی درباره آن روزها، روح ابوالقاسم فردوسی هم به داستان وارد میشود. با وجود اینکه اجرای بخشی از کنسرت نمایش به اجرای موسیقی توسط سهراب پورناظری اختصاص دارد. اما کاراکترها و بازیگران آنها، مهمترین ویژگی این نمایش حماسی هستند.
به گزارش فیلمنیوز، سهراب پورناظری به همراه جمعی از هنرمندان با نمایشنامهای از محمد رحمانیان، کنسرت نمایش «سیصد» را در تابستان به صحنه بردند. این اثر مانند دو نمونه قبلی آن یعنی «سی» و «سیصد» که در سالهای 1396 و 1401 اجرا شده بود، داستانی برگرفته از قصههای حماسی قدیمی ایرانی را روایت میکند. این بار نام داستان «گات» است. داستانی از حمله قوم مغول به تخت جمشید و مرثیهای برای خون جوانان و خاک وطن. بازیگران این نمایش سهم بزرگی در این اجرا دارند که باید به بازی هرکدام به طور جداگانه پرداخت.
علی نصیریان | چنگیزخان مغول
نصیریان بر روی صحنه «سیصد» حضور ندارد. این اتفاق در نمایش قیلی سیصد هم افتاد. او در یک ویدیوی ضبط شده، در گریم و شمایل چنگیزخان مغول بر اسکرین بزرگ صحنه حاضر میشود. البته که در همان چند دقیقه حضور کوتاه هم نصیریان نشان میدهد هنوز قدرت بازی و اکتش از بسیاری از بازیگران جوان بالاتر است. اما حضور او صرفا کوتاه و برای پیشبرد قصه است.
بهرام رادان | گلشاه
یکی از بازیگران اصلی این نمایش بهرام رادان است که در نقش شخصیتی به نام گلشاه در این اثر حضور دارد. یک سردار ایرانی که در تلاش است جلوی حمله بیگانگان به ایران را بگیرد. رادان یکی از بازیگرانی است که در این نمایش توانسته به خوبی از پس نقشش بر بیاید. او پیش از این در نمایش «سی» هم تجربه حضور در یک پروژه اینچنینی را داشت. اما حالا با نقش گلشاه و اینبار سرپنجهتر از قبل در «سیصد» به روی صحنه رفته و بازیاش به چشم میآید. مفهوم این نمایش ایستادگی در برابر ظلم است و شاید تعمد ترکیب آن با موسیقی و ترانه را بتوان در دیالوگی کوتاه که میان گلشاه و یکی از سربازان زیر دستش رد و بدل میشود، متوجه شد. این سردار ایرانی پس از یک جنگ با چهره خونین به سوی سپاه بر میگردد و در حال آوازخوانی است و فردی از سپاهیان فریاد میزند:«چه وقت شعرخوانی است در این خونریزی؟» و گلشاه پاسخ میدهد:«آنها خون میریزند که ما شعر نخوانیم!» رادان در این نمایش توانسته با آنالیز درستی که از نقش داشته تصویری واقعی و باورپذیر از این شخصیت ارائه دهد. او با پیدا کردن لحن درست این کاراکتر ، دیالوگهایش را به نحوی ادا میکند که مخاطب عمق فاجعهای که در حال وقوع است را درک میکند و همگام با او میشود تا در کنارش مانع این اتفاق شود. همراهی مخاطب با کاراکتر و درک اتفاقی که در نمایش به آن اشاره میشود مهمترین اتفاقی است که رادان در ایفای نقش «گلشاه» رقم زده است. آرایش موهای رادان و زخمهای که بر سر وصورت دارد هم به هیبت او جلال دیگری بخشیده است.
نوید محمدزاده | ابوالقاسم فردوسی
شخصیت ابولقاسم فردوسی یکی از آن شخصیتهایی است که تا به حال در آثار نمایسی فاخر ایرانی به آن کم پرداخته شده. شاید به دلیل پیچیدگیها و شرایطی که این شخصیت از سر گذرانده. فردوسی در تئاتر «سیصد» در واقع روح این شخصیت است که در میان حمله مغولان که 200 سال بعد از مرگ فردوسی اتفاق میافته، به خواب افراد مختلف میآید. نوید محمدزاده کارش را از تئاتر شروع کرده و به خوبی میداند که در این نمایش با چه چالش جذابی مواجه است. او تلاش کرده از این فرصت به نحو احسن استفاده کند از همین رو با تمام قوا به روی صحنه آمده تا تصویری متفاوت از فروسی بزرگ را پیش روی مخاطب بگذارد. در واقع او در این نمایش میبایست همه غم و اندوه این شاعر بزرگ را در مصاف با واقعه دلخراشی که در حال وقوع است بازنمایی کند، از همین رو تمام توان خود را به کار بسته تا مخاطب روح خراش خورده فردوسی را با همه وجودش لمس کند. نوید درنهایت این مسیر را به سلامت به پایان میرساند.
بهرام افشاری | دارا
دارا نماد بسیاری از سرداران جنگی قدیمی ایرانی است. مردانی که در راه میهن جان و زندی خود را گذاشتهاند، اما از حمله اجنبی خسته و مغموم به گوشهای خزیدهاند. دارا دخترش را در راه ایران از دست میدهد و زنج بیشتری را متحمل میشود. بهرام افشاری، سالها خاک صحنه خورد تا به سینما و سریالهای نمایشخانگی راه پیدا کرد و تبدیل به ستاره شد. او حالا در این نمایش حماسی، با فیزیک منحصر به فردش در نقش یک سردار ایرانی مغموم است که به دنبال انگیزه برای ادامه مبارزه میگردد. او پس از دلنیا آرام مهمترین بازیگر این کنسرت نمایش است. افشاری اکت، صدا و قواعد بازی را بلد است و این موضوع به او در ایفای چنین نقشی بسیار کمک کرده است.
دلنیا آرام | آلتانی دختر چنگیرخان مغول
بیشک ستاره صحنه در کنسرت نمایش «سیصد» دلنیا آرام است. او در خارج از ایران تمرین اپرا کرده و از سال 1396 و با کنسرت نمایش «سی» به مخاطب ایرانی معرفی شد. آرام صدایی سوپرانو دارد و براساس قواعد اپرا بازی میکند. نقش را با آوازخوانی و اجرا با صدای متفاوت از دیگر بازیگران به نمایش میگذارد. او در «سیصد» کاراکتر آلتانی دختر چنگیزخان مغول را بر عهده دارد که به خونخواهی همسرش میخواهد ایران را با خاک یکسان کند و به دنبال سردار ایرانی میگردد که همسرش را کشته. دلنیا آرام علاوه بر بازی در بخشی از این کنسرت نمایش درکنار سهراب پورناظری به اجرای اپرا هم پرداخته. بهانه دیدن او و بازی قابل توجه و شنیدن صدایش میتواند یکی از دلایل به تماشا نشستن این نمایش باشد.
گوهر خیراندیش | سیمینه
همسر دارا سردار ایرانی سیمینه نام دارد. نماد زن ایرانی که نمیشکند و در برابر هجوم مصایب ایستادگی میکند. گوهر خیراندیش در 70 سالگی بر روی صحنه منعطف و دیدنی بازی میکند. او در جوانی تجربه بازی در چنین اجراهای حماسی و بزرگی را داشته اما سالها بود که روی صحنه حضور نداشت. خیراندیش در این نمایش اکت خاصی ندارد و بیشتر راه میرود. البته با توجه به فیزیکش انتظار بیشتری هم نمیشود از او داشت. اما قدرت صدا و بازیاش به کمکش میآید در میان یک قصه مرثیهوار درباره ایران و زبان فارسی، دیالوگها را بیان کند.