آثار اقتباسی معمولا بخش مهمی از تولیدات سینما را به خود اختصاص دادهاند و بخش مهمی از فیلمهای موفق سینمای ایران هم با اقتباس از روی رمانها، داستانهای کوتاه یا نمایشنامهها ساخته شدهاند. فیلم «باغ کیانوش» به کارگردانی رضا کشاورز حداد، یکی از فیلمهای متفاوت جشنواره امسال است که ماجرای چند کودک را در دهه شصت و ایام جنگ روایت میکند. فیلم با اقتباس از روی رمانی نوشته علیاصغر عزتیپاک ساخته شده و محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. به این بهانه مروری داریم بر چند اثر اقتباسی مهم سینمای ایران که با تمرکز روی زندگی کودکان و نوجوانان ساخته شدهاند.
به گزارش فیلمنیوز، در زمینه کودک و نوجوان سریالهای مختلفی هم با اقتباس از روی آثار مهم ساخته شدهاند که «داییجان ناپلئون» و «قصههای مجید» از مهمترین آنها هستند. البته «قصههای مجید» بعدتر به صورت سینمایی هم تولید شده است.
باغ کیانوش | نوشته علیاصغر عزتیپاک | رضا کشاورز حداد | 1402
«باغ کیانوش» یکی از آثار موفق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سالهای اخیر است؛ فیلمی که با تمرکز روی زندگی چند کودک در ایام جنگ ایران و عراق ساخته شده. فیلم اقتباسی است از رمانی با همین نام نوشته علیاصغر عزتیپاک. در رمان این نویسنده، داستان در روستایی از توابع شهر همدان پیش میرود و دو نوجوان تصمیم میگیرند در روز ازدواج پسر مردی به اسم کیانوش، به باغ او دستبرد بزنند که با سقوط یک هواپیمای عراقی نزدیکی باغ همهچیز تغییر میکند. داستان فیلم درباره چند کودک ده دوازده ساله است که شرط میبندند در یک شب عروسی که همه سرشان گرم است به باغ کیانوش بروند تا درخت موز پیدا کنند و از میوههای آن بخورند. آنها رقابتی در پیش میگیرند و هرکدام بیخبر سراغ باغ میروند. اینجاست که پای کیانوش به باغ باز میشود و خلبان هواپیمای عراقی با چرت نجات سقوط میکند. حالا بچهها باید تمهیدی بیندیشند تا جلوی بمباران در عروسی را بگیرند. فیلم ضمن پایبندی به محتوای اثر، التهاب موجود در این شرایط را به خوبی انتقال داده است.
نفس | نوشته نرگس آبیار | نرگس آبیار | 1395
فیلم «نفس» براساس رمانی نوشته خود نرگس آبیار ساخته شده و خیلی ها معتقدند آبیار نتوانسته است به بیان روایی داستان خودش در این فیلم نزدیک شود. با این حال «نفس» با وجود برخی ضعفها میتواند احساسات مخاطبان را به خوبی درگیر کند. فیلم روایت زندگی یک دختربچهی دبستانی را از دهه پنجاه تا اواخر دهه شصت و زمان مرگش در بمباران به تصویر میکشد. «نفس» داستان پرماجرایی ندارد و ترکیبی از خردهروایتهایی است که در ذهن یک کودک شش، هفت ساله میگذرد. او با شناخت کمی که از دنیا و اتفاقهایش دارد ماجراهایی نظیر انقلاب و جنگ و بمباران و عزاداری محرم و سایر مسائل سیاسی و اعتقادی را از دیدگاه خودش بیان میکند. دست آخر خودش قربانی جنگ میشود. مشکل اصلی فیلم نفس نداشتن موضوع محوری و شکل نگرفتن داستان در آن است اما اتفاقا به لحاظ بازنمایی دورانی که مدنظر داشته خیلی خوب پیش رفته.
پدر آن دیگری | نوشته پرینوش صنیعی | یدالله صمدی | 1393
زندهیاد یدالله صمدی سال 1393 فیلمی براساس رمانی از پرینوش صنیعی ساخت. گرچه نتوانسته بود به تمام موارد این رمان 400 صفحهای پایبند باشد اما چکیدهای قابل تأمل از آن را در قالب یک اثر سینمایی خوشساخت ارائه کرد. خودش به همراه حسین مهکام فیلمنامه آن را نوشت و با پرینوش صنیعی هم در تعامل بود. ماجرای فیلم درباره کودکی شش ساله است که هنوز حرف نمیزند و همه او را مسخره میکند. جز مادرش کسی از او حمایت نمیکند و همه توجهشان به سمت پسر بزرگ خانواده است. تا اینکه یک روز گم میشود و زن و مردی مسن او را پیدا میکنند. رفتار آنها روی پسر اثر میگذارد و رفته رفته با همراهی مادربزرگ به حالت عادی برمیگردد. «پدر آن دیگری» فیلمی روانشناسانه درباره کودک است و نمیتوان آن را جزو آثار سینمای کودک به حساب آورد اما تمرکز اصلی آن روی زندگی و روحیات یک پسربچه است.
مربای شیرین | نوشته هوشنگ مرادی کرمانی | مرضیه برومند | 1380
هوشنگ مرادی کرمانی این داستان بلند را سال 1377 منتشر کرد و سال سال ۱۹۹۹ میلادی از سوی کتابخانه بین المللی مونیخ آلمان برگزیده شد. مرضیه برومند تصمیم گرفت براساس این داستان فیلمی بسازد. فیلمنامه این اثر را فرهاد توحیدی نوشت. مرضیه برومند سعی کرد خودش را به حالوهوای این اثر نزدیک کند اما فیلم آنطور که باید موفق از آب در نیامد. درواقع منتقدان معتقد بودند داستان میتوانست به فیلمی کوتاه تبدیل شود و قابلیت یک فیلم بلند سینمایی را نداشته است. با این حال حضور لیلا حاتمی، محمدرضا شریفینیا، ژاله صامتی، لیلی رشیدی، گوهر خیراندیش، امیرحسین صدیق و … حالوهوای خوبی به فیلم داده بود. ماجرا بر سر یک شیشه مربا بود. صبح زود پسر نوجوانی به اسم جلال، هرکاری میکند نمیتواند برای صبحانه در شیشه مربا را باز کند. پیگیری او برای اینکه چرا در شیشه باز نمیشود به جاهای باریک میکشد و مسئولان کشور را هم درگیر میکند.
خواهران غریب | نوشته اریش کستنر | کیومرث پوراحمد | 1374
«خواهران غریب» اقتباسی موفق از روی رمانی به همین نام نوشته اریش کستنر است. داستانی درباره دو خواهر دوقلو که به خاطر جدایی والدینشان از هم دور افتادهاند و در یک اردوی دانشآموزی همدیگر را کشف میکنند. باهم دوست میشوند و تلاش میکنند پدر و مادرشان را باهم آشتی دهند. نکته قابل توجه اینکه پوراحمد با استفاده خوب از عنصر موسیقی فیلم را با حالوهوایی متفاوت ساخت تا جایی که همین حالا هم وقتی نام این فیلم به میان میآید، ذهنها بیشتر به سمت موسیقی آن میرود. بازی خسرو شکیبایی یکی از دلایل موفقیت فیلم بود و افسانه بایگان و زندهیاد پرویندخت یزدانیان هم در این فیلم درخشان ظاهر شدند. «خواهران غریب» یکی از فیلمهای کودک و نوجوان موفق دهه هفتاد بود.
شرم و …| نوشته هوشنگ مرادی کرمانی | کیومرث پوراحمد | 1370
زندهیاد کیومرث پوراحمد بعد از ساخت مجموعه «قصههای مجید» و استقبال زیاد مخاطبان، تصمیم گرفت چند داستان این مجموعه را به صورت فیلم سینمایی بسازد. سال 1370 اولین فیلم این مجموعه را با نام «شرم» کارگردانی کرد و پس از آن سراغ ساخت فیلمهای «صبح روز بعد»، «سفرنامه شیراز» و «نان و شعر» رفت. حال و هوای فیلم تفاوت چندانی با اپیزودهای سریال نداشت. به طور کلی اقتباسهای پوراحمد از روی آثار مرادی کرمانی، اتفاقهای مهمی را رقم زد. البته حتی قبل از اینکه کیومرث پوراحمد به فکر ساخت مجموعهی قصههای مجید بیفتد این مجموعه داستان مورد توجه قرار داشت و سال 1364 جایزه کتاب برگزیدهی سال را به خود اختصاص داده بود. بیشترین اهمیت «قصههای مجید» به شخصیتپردازی جذاب خود مجید برمیگردد و البته بازی مهدی باقربیگی هم در این نقش به جذابیت آن افزوده است. مجید نوجوانی خوشزبان و تنهاست که از کودکی نزد مادربزرگش بزرگ شده و وضعیت مالی خوبی ندارد. او عوض هرچیز به شعر علاقهمند است و مدام خرابکاری میکند یا در شرایط و موقعیتهای سخت قرار میگیرد.
بیبی چلچله | نوشته ژوزه مائورو ده واسکونسلوس | کیومرث پوراحمد | 1363
زندهیاد کیومرث پوراحمد ید طولایی در ساخت فیلمهای اقتباسی داشت. او سال 1363 براساس رمان «درخت زیبای من» اثر نویسندهای برزیلی با نام ژوزه مائورو ده واسکونسلوس فیلمی به نام «بیبی چلچله» را کارگردانی کرد. ماجرا درباره پسری به اسم مجید بود که در خانه ناپدریاش آقاجواد زندگی میکرد. او مخفیانه سوار کامیون جوادآقا میشد و او گوشمالیاش میداد. مجید کینه جوادآقا را به دل میگرفته و عهد میکرد او را بکشد. برای اینکه خودش را برای این هدف آماده کند نزد یک پهلوان میرفت و از او آموزش میدید و در اوقات فراغت برای درختی درددل میکرد. جواد آقا پس از مدتی متوجه کمبودهای عاطفی مجید میشد و تلاش میکرد خودش را به او نزدیک کند. سال 2012 هم فیلمی توسط مارکوس برنستاین، کارگردان پرتغالی به نام «درخت زیبای من» براساس همین رمان ساخته شد.