علی حاتمی یگانهای بی بدیل در خلق دیالوگ بود، کلمات را در تسخیر داشت و آنها را به شیوهای اعجاببرانگیز طوری کنار هم میچید که از آنها یک تابلوی ناب هنری میآفریند. تابلوهایی که گذر زمان آنها پر جلاتر میکرد؛ سریال «هزاردستان» شکوه این اتفاق است . دیالوگهای ناب او در این سریال انگار با کهنهگی میانهای ندارند و حرف زمانه هستند مثل جایی که ابوالفتح خطاب به رضا تفنگچی میگوید :«عدالتی که میگوید یکی آقازاده به دنیا بیاید یکی خانه زاد؟ این دکان مشروطه هم برچیده باشد بهتر.»
به گزارش فیلمنیوز، شبکه آی فیلم چند روزی است که سریال ماندگار «هزار دستان» را روانه آنتن کرده ، سریالی که سکانس به سکانس آن یک اثر ناب هنری است که با دیالوگهایی زرین علی حاتمی آذین بندی شده و مخاطب را غرق در دنیای خود میکند. مرور این دیالوگها در روزگار پر تلاطم امروز نشان میدهد که زندهیاد حاتمی چه گنجینهای از خود به یادگار گذاشته است.

ابوالفتح | علی نصیریان : رعیت !؟؟ رعیت کدام پدر سوخته؟ میراث کدام مخنث؟ این مردم انسانهای شریفی هستند بسیار والاتر از هم پالکیهای فالوده خور تو. فقط مظلوماند. ملتی که ادباش قناعت را فضیلت میداند هر ساله دچار قحطی است.
خان مظفر | عزتالله انتظامی : ادامه بدید بازی مختص کودکان نیست بازی علائم تمنیات باطنه که در واقعیت امکان وقوع آن نیست. سرعتی که دست شما تعیین میکنه از قوه برق ساخته نیست فقط هنر دسته. شما به تقدیر و بخت بیاطلاعین مایلین خود سرنوشت ساز خود باشید شما استطاعت اینو دارید که پروانههای دست آموز زیادی داشته باشید.
رضا | جمشید مشایخی : ولایت زندان، ما را طلبید عاقبت این عشاقخانه. هنوز زنجیر در گوشت است، زنجیرک! موریانه گوشت! کی به استخوان میرسی آخر. زنجیرک! تسبیح عارفان، صدای پای من حالا شنیدنیست، از این دستساز، کوه کوچک!

مفتش باقر میرزا | جهانگیر فروهر: جماعت خواب، اجتماع خواب زده. جامعه چرتی!!! . فرق میان قاتل و شاهد این است که قاتل شاهد جنایت هم هست. اما شاهد قاتل نیست.البته خواجه شیراز میگه: شاهده که کمر به قتل آدمی بسته، این قول حافظ ماست. البته عرفای شما تعبیر دیگری از شاهدی دیگر دارند! پس فرق بسیاره بین شاهد و شاهد…
ابوالفتح | علی نصیریان : عدالتی که میگوید یکی آقازاده به دنیا بیاید یکی خانه زاد؟ این دکان مشروطه هم برچیده باشد بهتر ، گرچه پدر و برادرم هر دو جان بر سر مشروطه باختند. شکارچی تا کی کبک و گوزن ؟؟؟ عزم شکار ناب کن.
رضا | جمشید مشایخی : قدر عشق به لطف یاره ، که یار جام جهان باشه یا خسرو خوبان
خان مظفر | عزتالله انتظامی : خواب بعد از ظهر –برزخ شب و روز-نزاع خیر و شر –با این تفاوت که در میانه روز بعضیها خیرشون خسته میشه بعضیها شر-من که شرورتر برخاستم.

رضا | جمشید مشایخی : آزردمت انگشتک؟ دوست داری آتش از اسلحه بچکانی یا مرکب از قلم نئین؟ خون میطلبی یا جوهر؟ انگشت کی در این میان باشه گرانقدرتری خوشنویس یا تفنگچی؟
آقا سید ابراهیم | عطاءالله زاهد : گرچه در این بیست سال دیکتاتوری تمیز حق از باطل بدون شک برای بعضی از عقلاهم میسر نیست ولی خارج از دایره عقل در خط عشق خدا شوری در سرشت آدم دمیده به نور زودتر جلب میشه تا به ظلمت.
رضا | جمشید مشایخی: ابراهیم و اسماعیل، هر دو در یک تن بودند، با من، پس گفتم ابراهیم، اسماعیلت را قربان کن، که وقت وقت قربان کردن است. قربانی کردم در این قربانگاه، و جوهر این دفتر، خون اسماعیل است، پسری که نداریم، دریغ که گوسفندی از غیب نرسید برای ذبح، قلم نی، از نیستان میرسید نی در کفم روان، نی خود نفیر داشت نفس از من بود نه نغمه.

ابوالفتح | علی نصیریان : بیقراریشان مردها نیست. بشور این کف احساسات رو از تنت رضا! صلابت آب رودخانه گرچه به لطف گرمابه نیست. اما تنهای مقاوم در آب رود آبدیده می شوند نه خزینه حمام. هیچ کس از دلی که غنج میزند توقع پردلی ندارد. تا وقتی آوای سر خوشان امان از این دل باشد مردمان دسته دسته از قی و استفراغ میمیرند و خم به ابروی صاحب دلی نمیآید.
قمر بانو | شهلا میربختیار : شکر خدا همه چیز خوردین. شما هیچ چیز نخورده نیستین مرد باید چشم و دل سیر باشه.
خان مظفر | عزتالله انتظامی : بر خلاف نظر شما این ملت ظاهرا سر به اطاعتند در خانه خود هر کس خدایی ست و ولایتی ساخته باب طبع. باطنا این مردم هیچوقت زیر بار زور نرفتن و اعتقادات و عواطف خودشون رو در حوادث تاریخی بیشمار حفظ کردند.
باقر میرزا | جهانگیر فروهر: حرف و سخن نشخوار آدمیزاده. دهن آدم زنده به علامت حیات دائم باید بجنبه یا با خوردنی یا با حرف مفت به هر حال ضرر درد دل کمتره تا تنقلات درد دل آور بگید از همون خاطرات شیرین کودکی.

خان مظفر | عزتالله انتظامی : و ما مسافران سمجی هستیم که به این زودیها قصد ترک هتل را نداریم در هتل همه با هم مهربانند. چون همه میهمانند حتی این وضع در مورد منم که مقیم دائم هستم رعایت میشه. برای ما پیرها جالبه زندگی عادی روزانه رو با شور و هیجانات مسافران از راه رسیده و یا در حال رفتن مطبوع کنیم.
رضا | جمشید مشایخی : ای خیاط! اگر میتوانی رختی به قامتم بدوز که آستینها، دستها رو نه دست به سینه کنه، نه دست به کمر، حالا که عاجزی پس دو نوع امتحان میکنیم، یکی به جهت شرفیابی، قربان خاک پای جواهر آسای مبارکت گردم، یکی هم جهت احضار آدمها. آهای پدرسوختهها کجائین؟
خان مظفر | عزتالله انتظامی: خواب بعد از ظهر –برزخ شب و روز-نزاع خیر و شر –با این تفاوت که در میانه روز بعضیها خیرشون خسته میشه بعضیها شر-من که شرورتر برخاستم.
سریال «هزار دستان» هر روز ساعت 16 از شبکه آی فیلم پخش میشود و ساعت 12 شب هم تکرار آن روی آنتن میرود.





