«صدا، تصویر و لحن» سه ابزار مهم بازیگر برای رسیدن به جریان نفوذ به مخاطب است. بازیگر حرفهای از این سه ویژگی به اندازه استفاده میکند. او پتانسیل کنترل دارد و شاید بازی با ذهن و روح مخاطب، برایش ساده ترین کار است.
بازیگر پس از شناخت کافی از قاعده و تکنیکِ «صدا، تصویر و لحن»، کم کم نیروی جاذبه پیدا میکند و در برخی موقعیتها، فراتر از تأثیرگذاری نقش و شخصیت نوشته شده در فیلمنامه پیش میرود.
گاه ممکن است این نیرو و شاید غریزه، تا مدتها ذهن مخاطب را درگیر کند؛ یا حتی به تاثیری دیوانه وار بر مخاطبش تبدیل شود. گویی بازیگر مخاطبش را جادو کرده است! (درست مثل همان تاثیری که صابر ابر در «قورباغه» ایجاد میکند)
صابر ابر در «قورباغه» به شکلی کاملا جنون وار به ذهن و روح مخاطب نفوذ کرده است. با صدای جادویی و نگاههای نافذ، زیرکانه و مرموز. با یک بازی منحصر فرد و به شدت دشوار زیر پوستی.
او یک بازیگر – کارگردان است که سالهاست در سینما و تئاتر به یک هویت مستقل و سلیقه منحصر به فرد رسیده است؛ به قدرت آفریدن و خلق یک سبک متفاوت در هنر. جادو کردن مخاطب برایش لذت بخش است. مخاطب تشنه یک بازی و تماشای سبک جدید است و از این تاثیر او شتاب زده استقبال میکند.
شاید نقش آفرینی در «قورباغه» یکی از کاملترین تجربههای صابر ابر در بازیگری است که بخش مهمی از آن نیز به واسطه انتخاب و هدایت درست هومن سیدی اتفاق افتاده است.
صابر ابر چند ماه قبل از شروع پخش «قورباغه»، در یک جمله بهترین توصیف را در مورد تجربهاش در این سریال به کار برد: «قورباغه را قورت دادم!» و به راستی که در واقعیت هم همین اتفاق افتاده است.
یادداشت از فرنوش ارس خانی